الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص10
روش نويسندگى
(امام على عليه السلام به نويسنده خود عبيداللّه بن ابى رافع دستور داد:)
((در دوات ، ليقه بينداز، نوك قلم را بلندگير، ميان سطرها فاصله بگذار، و حروف را نزديك به يكديگر بنويس ، كه اين براى زيبايى خط سزاوارتر است .)) (21)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام هم در سخنرانى ها و هم در نامه ها داستانهاى گذشتگان و ماجراهاى تلخ و شيرين زمان را بسيار جالب و روشن با استفاده از هنر تجسّمى بيان فرموده است كه شگفتى آور است .
امام در بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه و نامه ها، زير واژه ((ماضين )) تاريخ و قصّه هاى شنيدنى از زندگى گذشتگان را مطرح فرموده است .
در نامه 31/25 نهج البلاغه اظهار فرمود:
|اءَيْ بُنَيَّ، إِنِّي وَإِنْ لَمْ اءَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي ، فَقَدْ نَظَرْتُ فِي اءَعْمَالِهِمْ، وَفَكَّرْتُ فِي اءَخْبَارِهِمْ، وَسِرْتُ فِي آثَارِهِمْ؛ حَتَّى عُدْتُ كَاءَحَدِهِمْ؛ بَلْ كَاءَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ اءُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ اءَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ، فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذلِكَ مِنْ كَدَرِهِ، وَنَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ، فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ اءَمْرٍ نَخِيلَهُ، وَتَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَهُ، وَصَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ، وَرَاءَيْتُ حَيْثُ عَنَانِي مِنْ اءَمْرِكَ مَا يَعْنِي الْوَالِدَ الشَّفِيقَ، وَاءَجْمَعْتُ عَلَيْهِ مِنْ اءَدَبِكَ اءَنْ يَكُونَ ذلِكَ وَاءَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَمُقْتَبَلُ الدَّهْرِ، ذُو نِيَّةٍ سَلِيمَةٍ، وَنَفْسٍ صَافِيَةٍ،|
((پسرم ! درست است كه من به اندازه پيشينيان عُمر نكرده ام ، امّا در كردار آنها نظر افكندم ، و در اخبارشان انديشيدم ، و در آثارشان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده ام ، بلكه با مطالعه تاريخ آنان ، گويا از اوّل تا پايان عمرشان با آنان بوده ام ، پس قسمت هاى روشن و شيرين زندگى آنان را از دوران تيرگى شناختم ، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زيانبارش شناسايى كردم ، پس از هر چيزى مهم و ارزشمند آن را، و از هر حادثه اى ، زيبا و شيرين آن را براى تو برگزيدم ، و ناشناخته هاى آنان را دور كردم ، پس آنگونه كه پدرى مهربان نيكى ها را براى فرزندش مى پسندد، من نيز بر آن شدم تو را با خوبيها تربيت كنم ، زيرا در آغاز زندگى قرار دارى ، تازه به روزگار روى آوردى ، نيّتى سالم و روحى با صفا دارى .)) (22)
گرچه در نهج البلاغه اشعار اندكى گرد آمده است ، امّا نشان مى دهد كه امام على عليه السلام در سرودن اشعار قَوى پنجه است .
هم در نيايش به صورت شعر با خداى خود حرف مى زند و هم در بحث و گفتگوى سياسى با سرودن شعر دشمن را محكوم مى سازد.
روزى در برخورد با خليفه اوّل به او فرمود:
|وَاعَجَبَاهُ! اءَتَكُونُ الْخِلاَ فَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ لاتَكُونُ بِالصَّحابَةِ وَالْقَرَابَةِ؟|
و روي له شعر في هذا المعنى :
معيار امامت ؟
((شگفتا! آيا معيار خلافت صحابى پيامبر بودن است ؟ امّا صحابى بودن و خويشاوندى ملاك نيست ؟
(از امام شعرى در همين مسئله نقل شد كه به خليفه اوّل فرمود:)
اگر ادعا مى كنى با شوراى مسلمين به خلافت رسيدى ، چه شورايى بود كه راءى دهندگان حضور نداشتند؟ و اگر خويشاوندى را حجّت مى آورى ، ديگران از تو به پيامبر نزديك تر و سزاوارترند.)) (23) (24)
و در سخنرانى هاى خود هرجا كه لازم بود از سروده هاى ديگران نيز بهره مى گرفت .
مانند: خطبه 3 نهج البلاغه ، كه حضرت در سخنرانى خود از شعر اءعشى استفاده كرده است :
شَتَّانِ مَا يَومى عَلَى كُورِهَا
وَ يَوْمَ حَيَّانَ اَخى جَابِرٍ
((مرا با برادر جابر، حيّان چه شباهتى است ،
من هر روز در گرماى سوزان كار مى كردم و او راحت و آسوده در خانه مى زيست .))
امامان معصوم عليهم السلام شعر و شاعر را مى پروراندند،
به شعر و هنر آرمان و هدف مى بخشيدند.