حرمت مجسمه سازی و نقاشی-ج1-ص21
در اين دسته از أخبار كه از نظر سندى صحيح و معتبرند و از حيث دلالت هم، مورد و جهت پرسش در آنها به گونه صريح بازگو شده است: از تزيين خانه و ساختمانها با صورت و مجسمه ها، از نگهدارى مجسمه و بازى با مجسمه هايى كه به شكل عروسك ساخته شده اند، از نمازگزاردن با لباس و انگشتر داراى نقش و صورت و…
با توجّه به اين همه روايات معتبرى كه جهت سؤال در آنها مشخص است و از احكام ساختن آنها پرسشى نشده، احتمال بسيار قوى مى دهيم كه در حديث مورد بحث نيز، پرسش از حكم نگهدارى و به كارگيرى مجسمه شده باشد. از اين روى يعنى به خاطر ظهور حديث در اين معنى، بعضى از فقها، به اين حديث براى حكم نگهدارى مجسمه تمسك جسته اند.
چون آقايان به استناد روايات صحيحه نگهدارى مجسمه را جايز مى دانند، اين حديث را كه دلالت بر منع از نگهدارى مى كند، حمل بر كراهت مى كنند.
امّا بحث از اخبارى كه از نظر سند صحيح و معتبرند و از جهت دلالت مربوطه به مسأله نگهدارى مجسمه اند، نه ساختن آن، مانند:
روايت محمدبن مسلم: (سألت عن التماثيل فى البيت173).
روايت ديگر وى: (اصلّى والتماثيل قدّامى وانا انظر اليها174).
روايت ابن ابى عمير: (سألته عن التماثيل تكون فى البساط175.)
روايت على بن جعفر: (انه سئل اباه عن التماثيل؟ فقال: لايصلح ان يلعب بها176.)
و…
در نقد و بررسى دسته سيزدهم از روايات حرمت مجسمه سازى، خواهد آمد.
3. تماثيل درخت و خورشيد و ماه به گونه مجسمه متعارف بوده، نه به گونه نقش و عكس. روايت مى گويد: (تماثيل، يعنى مجسّمه غير جانداران جايز است) پس مفهوم مخالف آن اين است كه مجسمه جانداران اشكال دارد. اما نسبت به نقش و عكس جانداران روايت ساكت است و دلالتى ندارد، بنابراين، مدعاى شما كه حرمت نقاشى است، از اين حديث استفاده و اثبات نمى شود.
اگر گفته شود: آنچه در آن عصر مرسوم و متعارف بوده است، نقاشى و كشيدن عكس بوده نه مجسمه سازى، بنابراين اگر نقاشى غير جانداران جايز باشد، پس نقاشى جانداران جايز نخواهد بود و مدعاى شيخ اثبات مى شود؟
جواب داده مى شود كه: اين ادعايى است بدون دليل و مدرك. در صدر اول، هنرهاى تجسمى رواج داشته است، نه نقاشى، يا دست كم، هر دو نوع آن مرسوم بوده و يا اين كه غالب بودن نقاشى نسبت به مجسمه سازى معلوم و محرز نيست. بنابراين، اين حديث مدعاى شيخ را، كه حرمت نقاشى است، اثبات نمى كند.
4. برفرض كه بپذيريم در حديث سؤال از حكم ساخت و ايجاد شده و بپذيريم كه تماثيل، هم مجسمه و هم نقش را در بر مى گيرد، باز هم مدعاى شيخ درخور اثبات نيست، زيرا در حديث (لابأس) ذكر شده و مفهوم مخالف آن (فيه بأس) است و استعمال (بأس) در اعم از حرمت و كراهت رائج است.
اين كه حديث مى گويد ساخت مجسمه و نقاشى موجودات بى روح (لابأس) مفهومش اين است كه اگر موجود با روح باشد (فيه بأس) و (بأس) ممكن است به معناى حرمت باشد و امكان دارد به معناى كراهت باشد و حمل بر حرمت، بدون قرينه، بى دليل و بى وجه است.
خلاصه: هر چند حديث محمدبن مسلم، از نظر سندى صحيح و غير قابل خدشه است، لكن از جهت دلالت چهار اشكال دارد كه مهم ترين آنها، به نظر ما، همان اشكال سوم است: حديث ظهور در حكم نگهدارى مجسمه و صورتها دارد، نه در حكم مجسمه سازى و نقاشى. دليل و قرينه مهمِ تقويت اين احتمال هم، روايات معتبرى است كه در آنها جهت پرسش مشخص است و از احكام نگهدارى مجسمه پرسش شده نه ساختن آن.
در هر صورت، دلالت اين حديث بر اصل حرمت مجسمه سازى تمام نيست، تا چه رسد به حرمت نقاشى كه مدعاى شيخ است.
يادآورى: بيشتر اشكالاتى كه ذكر شد، در كلمات شارحان سخن شيخ انصارى، مطرح است177.