هنرهای تصویری و تجسمی در نگاه شیخ انصاری-ج1-ص16
پس از اين عبارت، به بيان حكم تصويرگرى و نقاشى و فروع و اقسام آن مى پردازد و روايات را در ذيل اين بحث يادآور مى شود، ولى بسيارى از آن روايات، در مرحله نخست و به گونه قطعى شامل مجسمه سازى و پيكرتراشى مى باشد و در مرحله بعد، با نوعى تأمّل و تعميم، مجرّد نقاشى را دربر مى گيرد.
به عنوان نمونه، روايت تحف العقول: (وصنعة صنوف التصاوير مالم يكن مثال الروحاني) به قرينه واژه (صنعت)، نظر به مجسمه سازى، بيشتر جلب مى شود، تا نقاشى، چه اين كه كشيدن عكس، هنر است و بر آن صنعت اطلاق نمى شود و شمول واژه صنعت نسبت به كار نگارندگى و نقاشى، مستلزم نوعى توسّع در معناى آن است.
همچنين روايت: (مَنْ صوّر صورة كلّفه اللّه يوم القيامة ان ينفخ فيها وليس بنافخ) در نگاه نخستين، از تعبير دميدن در صورت، چنين به ذهن مى آيد كه صورت بايد مجسمه و پيكرى باشد كه از مظاهر وجود، حيات و روح را كم دارد.
عدم وقوف شيخ به نظريه مخالف و روايات معارض در اين زمينه، باعث شده است كه به اجمال از اين مسأله عبور كند.