پژوهشی در غنا از نگاه قرآن و روایات تفسیری-ج1-ص53
غنا را مانند علّت تحريم در خمر دانسته است. بنابراين دو ادّعاى يادشده با يكديگر ناسازگارند. توجيه سخن يادشده به اينكه مراد از غنابودنِ صداىِ متناسبِ غيرمطرب، اين است كه بالفعل مطرب نيست، ولى شأنيّت آن را دارد، خلاف ظاهر كلام نام برده است.
ثانياً، ظاهر عبارت ايشان اين است كه صداى متناسب غناست، هرچند از نظر ذاتى زشت و خشن باشد، حال آنكه عرف به طور قطع صداى زشت و خشن را غنا نمى داند، هرچند متناسب با فنون موسيقى باشد و ادّعاى غنابودن آن مانند نام گذارى بخيل به حاتم است.
ادلّه تحريم غنا، ناظر به صداى داراى ترجيع و اطراب است و هيچ گاه صداى متناسب با قواعد موسيقى را به تنهايى موضوع حكم حرمت قرار نداده است; از اين رو صداى نيكوى داراى ترجيع و اطراب، كه با قواعد موسيقى تناسب داشته باشد، موضوع حكم غنا خواهد بود.
ثالثاً، بر فرض آنكه از منظر اهل فن صرف متناسب بودن براى غنابودنِ صدا كافى باشد، بايد پذيرفت كه مفهوم غنا در شريعت با مفهوم غنا نزد موسيقى دانان، به عموم و خصوص مطلق متفاوت است. بدين صورت كه صداى داراى ترجيع و اطراب در صورتى كه تناسب با قواعد موسيقى داشته باشد، از نظر شرع غناست.
متقابلا صداى خشن و زشتِ متناسب با قواعد موسيقى، نزد موسيقى دانان غناست، هرچند آن صدا طرب آور نباشد و سبكسرى ايجاد نكند. بديهى است بر اين صدا نزد شرع عنوان غنا صدق نمى كند. به تعبير ديگر صداى نيكوى داراى ترجيع و اطراب و متناسب با قواعد موسيقى، هم نزد شرع و هم نزد اهل فن، غنا شمرده مى شود; ولى صداى متناسب غير مطرب تنها نزد موسيقى دانان، غناست. و آنچه آل الشيخ غنا مى داند تنها از ديدگاه موسيقى دانان غنا خواهد بود. و اين خروج از موضوع است.