پایگاه تخصصی فقه هنر

احکام عقد و عروسی-ج1-ص2

مقدّمه چاپ بيست وپنجم.

بشر در جهان امروز بيش از هر برهه اي در طول تاريخ شاهد كثرت انديشه ها و گرايشات گوناگون انساني است. افكار و انديشه هايي كه هر يك مبتني بر اصولي قراردادي و يا گاه با برداشتهاي ناقص از حقائقي آشكار، براي نجات بشريت جعل شده اند.

اگر چه گوناگوني انديشه ها در طول تاريخ همواره وجود داشته است، امّا آنچه كثرت امروزين انديشه ها را از ديگر دوران برجسته تر مي سازد، وحدت جهت گيري اغلب آنان است. بشر امروز با همه تنوع و اختلافاتي كه با يكديگر دارند، پا در عرصه اي گذاشته است كه صراحتاً به جنگ با دين در عرصه روابط اجتماعي پرداخته و خود را برترين موجود هستي انگاشته و همه چيز را در جهت رسيدن به اميال و حفظ امنيت خويش جهت دهي مي كند؛ اغلب انديشه هاي امروزين در عين كثرت و فراواني كه دارند، همه در اين تحليل كه همه چيز بايد به سوي اصالت انسان جهت دهي و ساماندهي گردد، به وحدت رسيده اند.

بشر خود را جاي خدا گذاشت و سعي كرد با نفي هرگونه قانون الهي حداقل در عرصه روابط اجتماعى، نظامهاي فكري و فرهنگي و سياسي سكولار را طراحي و ارائه نمايد. دست كشيدن از ساحت قدس الهي موجب گرديد انسانها با تكيه بر علم محدود خويش، خود را آگاهانه و يا ناآگاهانه اساس و مدار همه قوانين به شمار آورند و بشرِ تشنه حقيقت و معنويت را در لابلاي نظريات مختلف و تعارض ها و ضد و نقيض هاي دروغينِ مدرن، سرگردان سازند، آنچنان كه گم شدن خويش را هم از ياد برد و به جاي آنكه به حقيقت ره يابد، حقيقت خود را هم از دست داد؛.

(غلام را گفت كه آب آرد آب آمد و غلام برد).

اين قصه غمبارِ امروزِ دنياي كفر نيست، بلكه سرگذشت همان طغيان شيطان در مقابل فرمان قدسي است كه به گونه اي امروزين و با تعابيري ساخته گي و مدرن، حياتي دوباره يافته، و خود را در پس شعارهايي چون، آزادى، سعادت، دمكراسى، … پنهان كرده است. طغياني كه گاه بصورت ترويج فرهنگ بي بندوباري در روابط اجتماعي خصوصاً ميان زنان و مردان در ذيل شعار تساوي حقوق زن و مرد، ظهور و بروز پيدا مي كند و گاه بصورت معاهدات بين المللي همچون كنوانسيون زنان و يا گاه به صورت شعار مبارزه با تروريسم خود را نشان مي دهد؛ اين در حالي است كه بشر توانسته است با در اختيار گرفتن پيشرفته ترين ابزارهاي رسانه اي فوق مدرن، دامنه ارتباطات خويش را در حد غير قابل تصوري گسترش دهد.

در چنين حالتي چنانچه نداي ملكوتي و قدسي الهي به گوش انسانها نرسد و ضمير خفته آنان را بيدار نكند، حتي اگر هزاران سال سعي و تلاش كند راه به جايي نخواهد برد. در چنين وضعيتي است كه بايد بشرِ خسته از هزاران سال دوري از خداوند، درمانده از راه يابي به سوي سعادت، با تمام وجود دستان خود را به سوي آسمان بلند كند و به جاي آنكه خود را غني مطلق بيانگارد، نيازمند مطلق بيابد و با تمسك به تعاليم الهى، او را صدا بزند و باهمه وجودِ خويش نداي (اَين المضطرّ الذي يجاب اذا دعى، اَين صدر الخلايق ذو البرّ والتقوى…) سر دهد. در اين هنگام و به يُمن چنين حالتي انسانيتِ غيبت يافته در پس حجابهاي تو در تو، برون مي آيد و به تمامه ظهور مي كند و براي از ميان رفتن همه رذالتها و جهالتها و انسان مداريها جشن مي گيرد.

و چنين مي شود كه بشر لياقت قدم گذاردن به بارگاه رؤيت (او) را مي يابد. كمال را در بندگي و راه را در سلوك صراط امامان مي بيند.

روابط خود با ديگران را آنگونه كه آنان فرموده اند شكل مي دهد و خود را براي جهادي بزرگ بر عليه هرگونه خواهش غير شرعي آماده مي سازد.