مجمع المسائل-ج3-ص121
س 17 – آيا ملكى را كه پدرى در ميان جمعى از روحانيون، به فرزند يا فرزندان خود هبه نمايد يا صلح كند ومكتوب گردد مىتواند دوباره بفرزند خود بفروشد وچيزى دريافت كند واگر دريافت نمود عمل او صحيح است يا خير؟ ج – در فرض سئوال اگر هبه، قبل از قبض دادن بفرزند، يا صلح با خيار فسخ از براى صلح كننده باشد، پدر مىتواند بعد از رد هبه وفسخ صلح، بفرزند خود بفروشد واگر بعد از قبض دادن مال موهوب باشد يا عقد صلح خيارى نباشد، مال فرزند مىشود وپدر حقى در آن مال ندارد وفروش آن بعنوان مال خود جايز نيست ودر نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.
س 18 – شخص تاجر در تجارت خود مواجه با خسارت گرديده ودر اثر فشار وناراحتى وفكر وخيال، املاك ومستقلات خود را در معرض فروش در مىآورد وعموى صغير بعنوان قيم، مورد بيع را سياستا بصورت صلح كه در سند نوشته شده براى صغير خريدارى مىكندوضمنا خيار غبن في الغبن هم مصالحه شده وملك مورد صلح بتصرف در آمده وقرار شده كه ثمن را به طلبكارهاى شخص تاجر بپردازد پس از مدتها فروشنده فهميده كه پنج برابر مبلغ دريافتى مغبون شده وپس از علم بغبن، بصغيرى كه كبير شده وبقيم مذكور، اعلام نموده وخواستار ملك شده، مرقوم فرمائيد كه چنين معاملهاى كه بعنوان صلح واقع شده صحيح است يا نه وثانيا صلح غبن في الغبن در معاملاتى كه پنج برابر ثمن، غبن دارد سبب سلب حق فسخ مىشود يا خير؟ ج – در فرض مسأله، صلح محمول به صحت است واگر غرض از صلح خيار غبن، اسقاط آن باشد مصالح بواسطه غبن، اختيار فسخ ندارد.
بلى اگر ثابت شود كه غبن بنحوى بوده كه موقع اسقاط محتمل نباشد خيار غبن باقى است ودر نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.
س 19 – شخصى عمارت خود را بدو فرزندش مصالحه نموده وشرط كرده كه مادام الحيوة خيار فسخ با خودش باشد بعد از مدتى، اين شخص مصالح بفرزند خودش مىگويد كه بعد از وفات من از عمارت يك اطاق بعيال من بدهيد وگاهى گفته كه بعد از من در تقسيم عمارت نزاع نكيند آيا اينگونه سخنان موجب فسخ صلح