مجمع المسائل-ج1-ص218
كسانى كه سكونتشان در تهران بعد از تاريخ مذكور باشد همان محدوده محل سكونتشان وطن محسوب است، نه همه تهران، حال بفرمائيد در فرض اول كه همه تهران وطن است، آيا تهران همان تاريخ است يا تهران فعلى؟.
ج – بنظر اينجانب اگر كسى بلاد كبيره را وطن خود قرار دهد، تمام بلاد، وطن او است، چه قبل از تاريخ مذكور باشد چه بعد از آن، منتهى اگر بمقدار مسافت شرعيه (چهار فرسخ) در بلاد كبيره برود كه برگردد، در اين رفت وبرگشت احتياطا بين قصر و تمام جمع كند.
و نسبت به روزه، آن روز را روزه گرفته و بعدا قضا نمايد، از جهت اين كه هشت فرسخ را طى كرده است، و چنانچه قبل از ظهر به منزل برسد و مفطرى بعمل نياورده باشد واجب است نيت روزه كند و روزهاش صحيح است و قضا ندارد.
س 75 – در رسالههاى عمليه راجع بحد ترخص در بلاد معمولى مرقوم است كه از كجا است و در بلاد كبيره از كجا است؟ سؤال اين است كه بلاد كبيره، به چه بلادى مىگويند، معيار كبيره بودن و صغيره بودن چيست؟ اگر معيار عرف است، عرف متفاوت است، اگر معيار اندازه جمعيت و ساكنين آن شهر است جمعيت چه اندازه بايد باشد كه آن شهر جزء بلاد كبيره باشد و چه اندازه بايد باشد كه آن شهر جزء بلاد صغيره باشد و اگر معيار مسافت و مساحت و عرض و طول است چه اندازه مسافت و مساحت و عرض و طول باشد تا جزء بلاد كبيره يا صغيره باشد؟.
ج – هر جائى را كه همه مىگويند از بلاد كبيره است و در عرف مخالفى ندارد، از بلاد كبيره حساب مىشود و ما بقى را كه شك داريد و نظر عرف در آن مختلف است از بلاد صغيره حساب نمائيد و هيچ يك از موارد مذكوره در سؤالمعيار شرعى نمىتواند باشد.
س 76 – اگر شهرى با كه طول آن چهار فرسخ و عرض آنهم چهار فرسخ و اهالى آن شهر براى انجام كارها از اين طرف بآن طرف شهر مىروند و بر مىگردند آيا بر اين رفت و آمد كسيكه متوطن در آن شهر است صدق مسافرت مىكند كه نمازش قصر باشد يا نه؟.