جامع الشتات-ج4-ص506
معنى نكرده وتصريح به عدم رد كرده اند.
واما حديث نبوى: با وجود معارضه آن به مثل آن، وضعف سند آن بدون جابر، در خصوص ما نحن فيه دلالت آن ممنوع است.
زيرا كه متبادر [ از ] آن، صورت وجود مدعى است.
بلكه خصوص حقوق آدمى.
كما لا يخفى.
وهر چند اين اشكال بر حديث معارض آن نيز وارد است.
ولكن مىتوانيم گفت كه متبادر از آن بيان بهترين نوع شهدا است.
نه بهترين انواع اقامه شهادت.
واشاره به اين باشد كه چون شهداى حقوق الهى غالبا اين است كه محض از راه ديندارى واقامه معروف اقامه شهادت مىكنند ومحتاج نيستند به اين كه كسى آنها را بطلبد وغالبا كسى ديگر مدعى نمىشد در اين باب كه ايشان را به شهادت بطلبد بلكه داعى بر آن محض ايمان وديندارى است پس اين نوع شهدا بهترين انواع شهدايند.
چون شهادت ديگران غالبا محل مراقبت حال مردم و رعايت تعارف ومصاحبت مىتواند شد.
(كذا) سلمنا، لكن مىگوئيم كه بهترين جمعى كه مابين اين دو روايت مىتوان كرد هميناست كه اولى را حمل به حقوق الهى وثانى را حمل بر حقوق ناس كنيم.
چنانكه ظاهر استدلال مشهور هم مبتنى بر اين است.
وچون ظاهر اين است كه همين قدر كه نوشته شد در مطلب سائل كافى باشد (وحال فرصت بيش از اين نبود) هر گاه بعضى از مراحل سؤال بى جواب مانده باشد معذورم دارند.
321: سؤال: هر گاه زيد در طفوليت با عمرو شير خورده اند از مادر عمرو.
وبعد از فوت پدر عمرو، مادر عمرو شوهر ديگرى كرده باشد ودخترى از او بهم رسانيده.
وزيد به گمان اين كه به سبب اين كه آن طفل از پدر ديگر بهم رسيده مىتواند آن دختر را نكاح كند، او را نكاح كرده واولاد بهم رسانيده.
ومفروض اين است كه زيد رضاع را في الجمله مىداند وليكن نمىداند كه مقدار رضاع شرعى به عمل آمده است يا نه.
آيا بر او واجب است تفحص واستعلام حال؟ يا مىتواند به اصل عدم تحقق رضاع محرم، اكتفا كند؟.
جواب: اولاد مرضعه بر مرتضع حرام است، هر چند از شوهر ديگر بهم رسيده باشد.
وجهل به مسأله منشأ حليت نمىشود.
واما اين كه علم ندارد به حصول مقدار رضاع محرم (بعد از آن كه علم بهم رسانده كه في الجمله رضاع حاصل شده)، پس هر چند مىتوان اشكال كرد در تمسك به اصل عدم تحقق رضاع، به جهت اين كه اصل عدم حليت زن است مگر به نكاح صحيح.
وچون در شرع وارد شده است كه نكاح اخت