جامع الشتات-ج4-ص344
ظاهر مىشود.
بلى بعضى اوقات ظاهر مىشود مثل ده بيست مرتبه يا بيشتر شير بخورد.
اما به اين نحو كه هر دفعه از پستان بمكد تا شير شود ودست بر دارد.
و [ يا ] (اگر چنين نباشد بلكه)هر دفعه شير ناقص بخورد ودر بين اين شيرها نه شير ديگرى بخورد ونه غذاى ديگر، يا در چند شبانه روز به اين نحو شير بخورد، در اين صورت ها جزما انبات لحم وشد عظم، مىشود بدون تحقق آن دو علامت ديگر كه يكى (اعتبار عدد) است وديگرى (اعتبار زمان).
واقوى در نظر حقير در اعتبار عدد (پانزده شير) است كه در ميان آنها شير كسى ديگر را نخورد.
ودر زمان، معتبر يك شبانه روز است كه نه شير ديگر در ميان آن بخورد و نه طعام وشراب.
173: سؤال: هر گاه زيد هند را به حباله نكاح خود در آورد وعقد مناكحه جارى و مبلغ كلى نقد وجنس از زيد گرفته.
وحال كه مىخواهد تصرف كند اولياى زوجه را سخن اين كه (صداق را بده وزوجه خود را تصرف كن) وزيد را بالقوه استطاعت اداى صداق، حال نيست.
آيا شرعا مىرسد كه در چنين حال مانع تصرف زيد زوجه خود را بشوند يا نه؟ ونقد جنسى كه از زيد گرفته اند مىتواند زيد به عوض صداق محسوب نمايد يا نه؟ جواب: در دخول بالغه رشيده، اوليا را اختيار نمىباشد.
لكن درصورتى كه مهر مؤجل نباشد، زوجه مىتواند ممانعت كند از دخول قبل از اخذ مهر بايسار اتفاقا، و هر چند زوج معسر باشد على الاشهر الاظهر.
واموالى كه [ به خانه زوجه ] برده است هر گاه به نهجى برده است كه شرعا استرداد آن جايز باشد مىتواند مطالبه كند ودر عوض صداق محسوب دارد.
والا، فلا.
174: سؤال: زيد معسر صبيه رشيد بالغه رشيده عمرو را (باذنها واذن ابيها) به حباله نكاح خود در آورد.
ودر ضمن العقد زيد مزبور با عمرو مذكور – كه وكيل صبيه اش بوده – شرط نموده است كه عند اليسر والاستطاعه صداق معين را مىدهم.
وحال كه زيد مىخواهد كه زوجه خود را متصرف شود عمرو كه پدر زوجه باشد مىگويد (صداق زوجه را بده وبعد او را تصرف كن).
نظر به عدم استطاعت زيد مزبور وشرط مذكور مىتواند پدرزوجه مانع از تصرف زوج شود يا نه؟ يا آن كه بگويد هر گاه استطاعت ندارى زوجه خود را طلاق بده آيا از او مىشنوند يا نه؟