جامع الشتات-ج4-ص202
اجماع بر آن كرده اند واخبار معتبره بسيار كه حاجتى به ذكر آنها نيست دلالت بر آن دارند.
ومخالف آنها مطروح يا مؤول است.
واما هر گاه يكى از اينها حاصل شده باشد لازم است جزما وبه مجرد اقباض ديگر عود نمىتوان كرد.
وتصرف در آن شرط نيست.
ودليل اينها هم سابقا در جواب مسائل گذشت.
و هم چنين هر گاه عين موهوبه بالمره تلف شده باشد، خواه از جانب خدا تلف شده باشد يا به فعل متهب ويا غير او.
وخلافى در اين نيست.
بلكه جمعى دعوى اجماع كرده اند وحسنه حلبى هم دلالت بر آن دارد وبعد از اين ذكر آن مىكنيم.
واما هر گاه هيچ يك از اينها نباشد وبعد از اقباض تصرف هم به عمل آمده باشد، پس در آن سه قول است: اول: جواز رجوع است مطلقا خواه آن عين موهوبه بعينها در يد متهب باقى باشد يا منتقل به غير شده باشد، يا تغييرى در آن بهم رسيده باشد مثل اين كه گندم را آرد كرده يا كرباس را قطعه، قطعه كرده.
يا مطلقا تغييرى بهم نرسيده مثل اين كه چاروا [ را ] سوار شده ودر خانه مسكن كرده.
و هم چنين ساير تصرفات.
واين قول را از ابن جنيد وسلار وابو الصلاح وابن زهره، نقل كرده اند.
ومحقق هم در هر دو كتاب اختيار آن كرده و از ابن زهره نقل دعوى اجماع بر آن شده.
دوم: عدم جواز رجوع است مطلقا.
واين را از مفيد وشيخ وابن براج نقل كرده [ اند ] ومختار ابن ادريس هم همين است.
ودر مسالك اين را به اكثر متأخرين نسبت داده بلكه در جائى ديگر اين را مشهور ناميده.
سوم: تفصيل است به اين كه هر گاه از ملك او بيرون رفته، يا صورت آن متغير شده (مثل گازرى كردن جامه ونجارى كردن چوب ووطى كردن كنيز) رجوع نمىتواند كرد.
و هر گاه بدون اينها باشد (مثل سكنى كردن خانه وسوار شدن