پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج4-ص130

سؤال غير اين است.

زيرا كه مفاد آن اين است كه (وقف كردم اين را بر اولاد واولاد اولاد به عنوان ارث شرعى‌) كه اين هم دلالت دارد بر اينكه موقوف عليه در هر طبقه كسى‌ باشد كه ارث مى‌برد وهم اينكه حصه او به نحوى‌ باشد كه در ارث مقرر است.

چون تنصيص بر اسم نكرده واكتفا به همين كرده كه (خمس آن بايد بين الاولاد على‌ سبيل الارث الشرعى‌ منقسم شود).

ومنحصر بودن وارث در حين وقف در بكر وعمر مستلزم آن نيست كه مراد او تخصيص آنها شود به اراده، با خصوصيت اراده اولاد هر يك از آنها بالخصوص هر چند اولاد احدى‌ از آنها ابعد از اولاد ديگرى‌ باشد نسبت به واقف.

واگر واقف نمى‌گفت كه على‌ طريق الارث الشرعى‌ قسمت كنند، واكتفا مى‌كرد به همين كه (خمس آن وقف است بر اولاد واولاد اولاد الى‌ انقطاعهم)، حكم مى‌كرديم به تسويه جميع در حصه بدون فرقى‌ مابين اقرب وابعد، وذكرو انثى‌، تا لازم نيايد ترجيح بلامرجح.

چنانكه تحقيق آن كرده ام در بسيار از جواب مسائل.

وعلماى‌ عصر، جميعا رجوع كردند به آنچه اين حقير فهميدم در اين مسأله، بعد آنكه همه مخالف بودند در آن.

واز تذكره وقواعد نيز مستفاد مى‌شود.

57: سؤال: زيد وقف كرده است ششدانگ ملك معينى‌ را وششدانگ طاحونهء معينى‌ را.

ووقفنامه (اى‌) نوشته.

واحدى‌ از مجتهدين زمان كه الحال به جوار رحمت الهى‌ واصل است سجلى‌ نوشته بر آن.

وحاصل وقفنامه اين است كه: وقف كرد زيد ششدانگ مزرعه فلان را وششدانگ طاحونه فلان را كه چهار دانگ آنها وقف باشد بر اولاد ذكور او نسلا بعد نسل، و هر گاه منقرض شوند، بر اولاد اناث.

الى‌ ان يرث الله الارض.

ودو دانگ ديگر آنها را به مصارف مفصله ذيل.

وحاصل آن مصارف مفصله اين است كه: در شهور مباركه رجب وشعبان و رمضان از منافع آن به اين طريق صرف خيرات نمايند به جهت واقف كه هر ساله در هر يك از دو شهر اول پانزده نفر قارى‌ قرآن را ضيافت كنند كه نفرى‌ چهار جزء قرآن بخوانند.

ودر ازاى‌ هر جزء يك شاهى‌ به آنها بدهند.

و هر قارى‌ را يك نيمچه