جامع الشتات-ج4-ص107
حق تعالى مىفرمايد كه او را مكش كه سخاوت پيشه بوده.
وبه اين سبب آن كافر هم مسلمان شد.
پس بايد بسيارى از معاملات (مثل تجارت واحياء موات وجارى ساختن آب و غرس اشجار) كه منشاء نفع خلايق است، از اين باب باشد.
پس ضرور نكرده است كه ثواب بردن در عمل هم موقوف به نيت تقرب باشد.
پس موارد اشتراط نيت و موارد ترتب ثواب، مختلف است.
پس معاملاتى كه شارع فرموده مستحق هستند كه كاشف از حسن نفس الامرى است، عدم اشتراط نيت در ترتب ثواب بر آنها دور نيست.
وشايد اكثر سلام وجواب ها ودعا كردن بر كسى كه عطسه مىكند و آنكه جواب مىدهد، از اين باب باشد.
وفوق اين مرتبه آن است كه بكند اعمالى را كه شارع فرموده كه هر گاه به نيت تقرب بكند مثاب خواهد بود، مكلف هم به آن اميد بكند باقصد تقرب.
وفوق ان، مسأله تصدق استكه شارع نيت را شرط صحت آن قرار داده، وثواب به فعل آن حاصل مىشود با نيت تقرب.
وفوق آن، عبادات مصطلحه است.
وبه آنچه گفتيم ظاهر شد فرق ووجه ذكر صدقه در جملهء عقود.
وبدان كه: چنانچه مطلق ضمان اعم است از حواله وكفالت وضمان خاص، مطلق هبه هم اعم است از هديه وصدقه وهبه به معنى خاص.
وبنابر اين پس ميان صدقه وهبه به معنى خاص، تباين خواهد بود.
وفصل مميز آن اشتراط به نيت قربت است.
وبعد انتفاى قصد تقرب نمىتوان گفت كه داخل هبهء خاصه است واحكام آن بر آن مترتب مىشود.
واما فرق مابين هديه وهبه به معنى اخص،وساير احكام آنها پس اينجا جاى آن نيست.
وبدان كه: بنابر تعريف شهيد در دروس كه (صدقه آن عطيه اى است كه متبرع بها باشد بالاصاله بدون شرط نصابى به قصد تقرب به خدا)، پس صدقات منذوره و