جامع الشتات-ج4-ص5
اين است ودر صورتى كه شامل باشد هم مىتواند كه مراد واقف اين باشد كه وقف باشد بر موجودين اولاد به اين معنى كه بعد از انقراض مجموع اينها وقف باشد بر آنهائى كه بعد از اينها بمانند وهكذا.
و هر گاه حصهء موقوف عليهم وكيفيت شرط واقف واعتبار ترتيب وعدم اعتبار آن معلوم نباشد، وبر فرض اعتبار وترتيب، كيفيت تريب هم معلوم نباشد پس في الجمله علم حاصل مىشود كه مجموع اين طبقات از اهل وقف هستند ولكن في الجمله نه به تفصيل.
پس هر يك از اين طبقات در حال اجتماع ايشان در وجود، قابل مالكيت واهليت واستحقاق عين موقوفه هستند.
وچون حقيقت حال معلوم نيست ومرجحى ظاهر نيست نه در اصل استحقاق ونه در مقدار آن، پس بايد على السواء در مابين ايشان قسمت كرد.
چنانكه علامه در تذكره وقواعد تصريح به آن كرده و همچنين شيخ على در حال شرح قواعد.
وچون از صورت سؤال معلوم مىشود كه كيفيت وقف مجهول است حتى مطلق مصرف هم ثابت نيست، يا في الجمله ثابت است اما كيفيت ثابت نيست، بهتر آن است كه غله ومنافع موقوف عليه را به طريق مصالحه با همديگر راضى شوند.
بلكه دور نيست كه بهتر آنباشد كه با وجود اين حاكم شرع قصد تصدق واعانت فقرا هم بكند در دادن به ايشان هر گاه فقير باشند، يا از ساير مصالح بر باشند.
واحتمال دخول اولاد اين برادر سوم (كه در حال حيات است) در اهل وقف در غايت بعد است، وعدم آن در تحت ” غلبه ” اى كه سابق ادعا شده بود باقى است، با وجود آنكه مدعى هم دعوى ترتيب مىكند.
والله العالم.
5: سؤال: هر گاه درخت گردو ويا درخت بارده ديگر در ملك وقف اولادى، بوده باشد، آيا موقوف عليه مىتواند او را بفروشد؟ يا قطع نمايد؟ با وجود متضرر شدن بطون لا حقه؟ ودر صورت بيع، بعد از فوت او ارباب وقف را بر مشترى تسلطى مىباشد؟ يا نه، ودرخت ملك مشترى است مىخواهد قطع مىنمايد ومى خواهد ب
ب غبارت بايد اين باشد: غله ومنافع نوقوفه را به طريق مصالحه قسمت كنند واز همديگر راضى شوند.
والله العالم