جامع الشتات-ج3-ص336
داخل در اين هبه كرده، نيز باطل است.
بلى هبه عين مشخص موجود از آنها، صحيح است در صورتى كه مشخص شود كه چه بود، ومشخص شود كه مال خودش بود.
وحال آن كه از اول اقرار در صدر عبارت ظاهر شده كه سواى شصت هزار روپيه مالى نداشته.
پس متعلق هبه نظر بر اشتمال بر فاسد وغير فاسد [ با ] عدم تعيين، و هر يك [ به طور ] مجمل ومبهم وغير معين [ مشمول هبه مىشوند ] از اين راه نيز فاسد مىشود.
هذا كله بعلاوه آن كه از شهود وقراين خارجه علم قطعى حاصل است كه وجوهموهوب در وصاياى سابقه تلف نشده (1) وداخل در همين جميع [ است ] كه اقرار نموده است.
وقصد آن از اين اقرار تضييع حق [ ورثه ] (2) وحرمان ايشان بوده.
با وجود اين مراتب چگونه حكم به صحت اين هبه ولزوم آن مىتوان نمود؟.
واگر از همه چشم پوشيده [ و ] (3) همان اقرار كه (آن مال الشراكه اصلا ونفعا، جميع مال ايشان است) را مناط اعتبار نمايند، اولا مجملى [ را كه ] مصالحه نشده داخل اقرار نمىتوان كرد.
وثانيا بعد از اقرارهاى اول به جهت غير، (4) وحصول علم از قراين وشهادت شهود متكثره به اين كه وجه اقرار وموهوب سابق، داخل در اين جميع مىشود.
چگونه اين اقرار اعتبارى دارد؟.
وبر فرض عدم علم، يد در اين مقام چه اعتبارى دارد كه تخصيص اصل و استصحاب به آن داده شود؟.
به علت اين كه ايشان يعنى مقر لهما (5) نيز صاحب يداند (6) در اين مال.
چون صغير بودهاند.
وخود ولايتا تحت يد وتصرف خود در آورده وبه طريق تجارت مخلوط به مال خود نموده وتجارت كرده.
پس اصل (بقاى يدولايتى) است بر
1: عبارت نسخه:.
در وصاياى سابقه به ساير وراث تلف شده.
– توضيح: لفظ (ساير وراث) از افزودههاى نسخه بردار است كه قبلا توضيح داده شد.
و همين طور لفظ (به بعض ديگر) در اصلاحيه قبلى.
2: در نسخه: به جاى (ورثه) لفظ (ايشان) آمده.
3: در نسخه: به جاى (و)، (شود).
4: يعنى: بعد از اقرارهاى اول كه به نام دو پسر بوده.
5: عبارت نسخه: يعنى ساير موروث لهم و مقر لهم.
– توضيح: اين هم از افزودههاست.
6: كذا.