پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج3-ص294

آن كه از جانب صغار ولى‌ اى‌ يا مجتهدى‌ يا عدول المومنين (كه خود را قائم مقام صغار نموده باشند واز جانب ايشان متصدى‌ قسمت ومدعى‌ شده باشند) املاك موروثى‌ را كه در مزارع متعدده داشته [ اند ] قسمت نموده واقسام را به قرعه مشخص ساخته [ اند ].

نيم دانگ ملكى‌ كه مزرعه مسمى‌.

(1) بوده، (2) از همه املاك شان (على‌ ماقرروا و صدقهم الشهود المطلعون) به قرعه حصه ورسد چهار پسر ودو دختر كه دو پسر از آنها صغير بوده‌اند شده.

كه حال نصف آن نيم دانگ (على‌ تقدير الصحه) مختص دو صغير ويك همشيره‌شان، بوده است.

وبعد از وقوع قسمت مزبوره، كبار ورثه حصه مزبوره صغيرين را – لا حسبة عنهما بل به علت ضرورت واضطرارى‌ كه خود داشته‌اند – فروخته‌اند.

وصغيرها بعد از بلوغ ورشد، اجازه قسمت را نموده [ اند ] ولكن اجازه (ما يترتب عليها من المعاملات) [ را ] ننموده‌اند.

آيا در صورت معروضه، اصل قسمت كه صغار را قائم مقامى‌ سواى‌ همان كبار كه خود ارباب سهام‌اند – لكن على‌ ما قرروا بل وضح عندنا [ كه ] حصه صغار در ملك مرغوبتر از ساير املاك شان نبوده است – صحيح است ولازم؟ يا نه؟.

ودر صورت صحت وعدم لزوم (كه از قبيل عقود فضوليه بوده باشد) اجازه صغار بعد از بلوغ ورشد، با وصف مبايعات واقعه غير مجازه كه در بين واقع شده، مثمر لزوم قسمت مى‌شود يا نه؟ -؟.

وصغار را مى‌رسد كه حال يك طسوج (3) ملك مقسوم به نحو مرقوم را از مشترى‌ انتزاع نمايند يا نه؟ -؟.

جواب: بدان كه: قسمت عبارت است از تميز حقوق در صورت اشتراك.

وآنحاصل مى‌شود به تعديل سهام اولا وبعد از آن به قرعه زدن فقط در قسمت [ ى‌ كه ] قاسم حاكم باشد.

يا با تراضى‌ بعد قرعه در [ قسمتى‌ كه ] قاسم غير حاكم [ باشد ]

1: كويا مزرعه مورد نظر اسم ونامى‌ داشته كه در نسخه بردارى‌ تحريف شده است.

2: عبارت نسخه:.

كه مزرعه مسمى‌ هر يك داشته‌اند كه از همه املاك شان.

3: يك دانگ يعنى‌ 6 / 1 مجموع، ويك طسوج مساوى‌ است با 4 / 1 دانگ كه در بعضى‌ مناطق (چارك) نيز گفته مى‌شود.

وفرض اين است كه سهم دو صغير نصف نيم دانگ (مساوى‌ يك طسوج) بوده است.