جامع الشتات-ج3-ص180
بيش از اين نباشد كه دست از آب بردارد ومانع صاحب نوبه لاحق نشود.
واما دليلى بر لزوم سد آب از ملك خود ورسانيدن آب به دست صاحب نوبه لاحق يا به مجراى مزرع او نيست.
وگاه است مجراى مزرع او فوق مجراى مزرع اين است وآب رساندن به او موقوف است كه برود به بالا وميان نهر را ببندد وحافه نهر را كه مجراى مزرع صاحب نوبه لاحق است بشكافد وبه مزرع برساند، ووجوب اينها بر او راهى ندارد.
بلكه معلوم نيست كه بر صاحب نوبه اول لازم باشد كه سد آب از مزرع خود كند.
بلى بايد كه نيت تصرف واستمرار [ نداشته باشد ] وامرى كه دلالت بر تصرف داشته باشد به عمل نياورد.
و هر گاه آب به او ضرر رساند مىتواند آب را از ملك خود سد كند وبه نهر سر دهد.
هر چند به هرز رود وتلف شود.
بلكه اگر ضرر نرساند هم مىتواند كه سد آب از ملك خود كند.
هر چند به هرز رود وتلف شود.
همچنانكه جايز است كه هر گاه حيوانى داخل خانه كسى شود مىتواند آن را بيرون كند بدون اين كه آن را تلف كند.
و اگر تلف شود بر او چيزى نيست.
زيرا كه لازم نيست جا دادن مال غير را در ملك خود.
همچنانكه در شاخههاى درخت غير كه به ملك او داخل شود هر گاه ازاله آن ممكن نشود الا به اتلاف آن، جايز است.
چنانكه در كتاب صلح تذكره اشاره به آنها كرده.
و اينها از باب امانت نيست كه لازم باشد در آن به صاحب آن [ رسانيدن ].
زيرا كه مفروض اين است كه آبى كه الحال مىآيد كه داخل نوبه غير است يدى از صاحب نوبه اول بر آن واقع نشده، وقطع نظر از آن كرده واعراض از آن شده.
ويدى كه ثابت بود بر آبخودش بود.
79: سوال: زيد با عمرو ادعائى مىكرد.
عمرو فلان مبلغ را داد به ولد خود كه برود به زيد بدهد كه ادعائى كه به عمرو مىكرد صلح كند.
وولد عمرو رفته تنخواه را به زيد داده وصيغه صلح به اسم خود جارى كرده است وصلحنامچه به اسم خود گرفته.
آيا در اين صورت اين صيغه صحيح است يا نه؟ -؟.
جواب: هر گاه زيد با عمرو دعوى دارند بر سر عينى – مثل ملكى يا خانه [ اى ] – مادامى كه دعوى طى نشده آن ملك يا خانه محكوم است به ملكيت عمرو، وصلح غير