جامع الشتات-ج3-ص173
كرد به اين كه صلح كردم حق خود را هر چند مساوى تمام دنيا باشد، وامثال آن.
پس اگر از بابت صورت اول است از براى عمرو عود دعوى غبن هست.
واگر از باب صورت دوم است نمىتواند دعوى كند.
واينكه گفته است كه معنى را نفهميده بودم، مسموع نيست.
72: سوال: شخصى هست نه سال قبل از اين، خانه وحصارى داشته.
قدر معينى از خانه وحياط خود را از يك طرف مفروزا ومقسوما، به كمترين فروخته.
ودر ضمن عقد مبايعه با كمترين شرط نمود كه ممر مستمر بقيه خانههاى او – كه يك اطاق فوقانى است وطاقى تحت آن – على الاستمرار (بر سبيل حق المرور بدون تملك عين) از محوطه [ اى ] كه به كمترين فروخته، باشد.
ومادامى كه آن بقيه در ملك او بوده خود ومتعلقانش (كه قليلى بودهاند) وعمله يك دستگاه نساجى كه در اطاق مزبور داشته از محوطه مبتاعه كمترين آمد وشد مىنمودهاند.
بعد از مدتى همان اطاق وطاق مزبور را نيز (مع ما حاذاها من المحوطه ومع حق المرور) ى كه از محوطه مبيعه به كمترين داشته با ممر از محوطه به شخص نساج همسايه – كه خانههاى او متصل به طاق مزبور وبقيه محوطه است ودكان نساجى او وممر عمله نساجى هميشه از دروازه وممر ومحوطه سابق خودش بوده – فروخته، ونساج مزبور بعد از ابتياع طاق واطاق مزبور پنج شش دستگاه نساجى خود را كه در خانههاى سابق خود داشته وراه عمله آنها از دروازه ومحوطه سابق خودش بوده نقلبه طاق مبتاعه مزبوره نموده، وآمد ورفت بسيارى از عمله پنج شش دستگاه نساجى خود وديگران را (1) به محوطه كمترين انداخته.
واين معنى موجب اضرار بسيار مالى وعرضى به كمترين مىباشد.
وسخن شخص نساج مزبور اين است كه راه اطاق وطاق ابتياعى مزبوره موافق مضمون قبالچه (قباله چه) كه در دست دارم، و [ موافق ] شرط ضمن العقد، از حياط تو است، هر كسى را شغلى با من باشد از عمله و غيرهم هر قدر باشند بايد از اينجا آمد وشد نمايند.
استدعا آن است كه حكم شرعى آن را موافق راى صواب نماى عالى در فوق
1: ودر نسخه: آمد ورفت بسيارى از عمله داشته وراه عجله پنج شش.