جامع الشتات-ج3-ص140
را، به شرط آن كه صغير مذكور در مدت مذكوره در دكان آن شخص شاگردى نمايد.
ومبلغ چهار تومان را بازيافت نموده.
ومدت پنج سال كه تعهد كفالت نمود صغير مذكور اطاعت و وفاء به شرطى كه شاگردى باشد ننموده واز دكان آن شخص بيرون رفته.
حال كه كبير شده مطالبه وجه اخراجات ايام كفالت را مىنمايد.
جواب: تحقيق در اين مسأله موقوف است به بيان چند مقدمه: اول: اين كه جايز است از براى قيم شرعى صغير، اجير كردن صغير از براى مصلحت او.
دوم: اين كه تفريط صغير واتلاف حق غير منشأ ضمان او مىشود در مال خود يا نه؟ -؟.
سوم: در تحرير گفته است – در كتاب اجاره – (لو استاجره بطعامه وشرابه وكسوته، او با حد هما لم يجز.
سواء كان ضئرا او غيرها (1).
ولو عين الطعام والشراب والكسوة بما يرفع الجهالة، جاز.
بشرط تعيين وقت الدفع.
ولو استأجره بعوض وشرط الاطعام والكسوة عليه، ففى الجواز نظر).
ومختار او مقتضاى اصول وقواعد است.
چهارم: آن كه جبر خاص، يعنى آن كه شرط كرده است كه به خودى خود در مدت معينى عملى را بكند، هر گاه در آن مدت عمل را به جا نياورد، مستأجر مخير است ما بين اين كه اجرت المثل را بگيرد يا فسخ كند.
چنانكه از كلام شهيد ثانى (ره) در شرح لمعه مستفاد مىشود، وموافق قواعد واصول است.
ومقتضاى قول شيخ بطلان وانفساخ اجاره است.
چنانكه هر گاه بايع مبيع را تلف كند قبل از قبض.
پنجم: اظهر اين است كه شرط فاسد در ضمن عقد، منشأ فساد است.
واما شرط صحيح پس اگر به عمل آمد پس در آن اشكالى نيست.
و هر گاه به عمل نيامد مشروط له مسلط است بر فسخ.
مگر در بعضى مسائل نكاح.
وخلاف كردهاند در وجوب عمل به شرط
1: ضئر – با كسر اول وسكون دوم -: مادر خوانده، ونيز به معناى (فرزند خوانده).
در اصل به شتر وگوسفندى گفته مىشد كه بچه ديگرى را بپذيرد ونسبت به آن عاطفه نشان دهد.
گاهى صاحب دام در مورد دامى كه بچهاش مرده با اعمال برنامه خاصى بچه دام ديگر را به عنوان بچه او به حسابش مىگذارد.
اين كلمه در اصطلاح به شخصى كه كودكى را بر اساس عواطف (نه بر اساس محاسبات اقتصادى) در داخل زندگى وخانواده خود بپذيرد، گفته مىشود.