پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج3-ص121

امثله قسم اول بود كه هر دو از حقوق قديمه باشند.

واما امثله قسم دوم: پس آن نيز چهار است: اول: اين كه زيد منتقل مى‌كند به صيغه مصالحه اسب معين خود را به ولد خود عمرو بازاى‌ ده تومان.

وظاهرا در نزد شيعه اشكالى‌ در صحت اين، نيست.

دوم: اين كه زيد قبه گندم مجهول الكيل والوزن حاضر خود را صلح كند به قبه برنج مجهول الكيل والوزن عمرو.

سوم: اين كه زيد قبه گندم معلوم الوزن را صلح مى‌كند با عمرو به قبه برنج مجهول.

چهارم: عكس اين است.

ودر دوم وسوم همان اشكال سابق هست.

واما امثله سوم: پس آن نيز چهار است: اول: اين كه زيد ده تومان طلب سابق از عمرو دارد وصلح مى‌كند به اسب معين عمرو كه الحال دارد.

ودر اين نيز اشكالى‌ نيست.

دوم: اين كه ميراث مجهول پدرش را زيد صلح مى‌كند با عمرو به قبه گندم مجهول موجود عمرو.

و در آن اشكال سابق موجود است.

سوم: اين كه ميراث مجهول را با اسب موجود معين.

ودر اين نيز اشكال نيست.

چهارم: ده تومان طلب معين سابق را صلح مى‌كند به قبه مجهوله.

ودر آن نيز اشكال سابق هست.

واما امثله قسم چهارم: پس آن نيز چهار است، وبه ملاحظه اين اقسام، امثله و احكام ان نيز ظاهر مى‌شود.

وتحقيق مقام، اين است كه: ادله صلح بر چند قسم است.

بعضى‌ از آنها صريح است در طى‌ دعاوى‌ قديمه، و [ در ] موارد منازعه وتجاذب است.

مثل بعضى‌ آيات واكثر اخبار.

وبعضى‌ از آنها اطلاق لفظ صلح است مثل آيه (الصلح خير) (1) وحديث (الصلح جايز الا ما احل حراما او حرم حلالا).

(2) وانصاف اين است كه لفظ صلح ظاهر است در (قطع شقاق ونفاق).

خصوصا به ملاحظه ضميمه تتمه آيه به لفظ (الصلح خير) (3) وبقيه حديث (4) كه حكايت بينه ويمين مدعى‌ ومنكر است.

1: 128 نساء.

2: وسائل: ج 13، ابواب الصلح، باب 3 ح 2.

3: كه ( واحضرت الانفس الشح ) است.

4: در نسخه: تتمه حديث.