پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج2-ص479

آنها را از اكل اموال يتامى‌، و بعد از آن رخصت داد از براى‌ فقير به اكل ولكن مقيد ساخت آن را به معروف.

و هر چند مفهوم قيد ” عدم رخصت زايد به معروف ” بالتبع مستلزم وجود عدمتجاوز از معروف، است، لكن اين مدلول مطابقى‌ امر، نيست.

و مؤيد آن است كه حمل كلمهء ” اشهدوا ” بعد از آن نيز بايد حمل بر ارشاد يا استحباب كرد.

و به هر حال با وجود اخبار و فهم علما و عدم وضوح دلالت، اعتمادى‌ بر دلالت آيه بر وجوب ترك اجرت بر غنى‌ باقى‌ نمى‌ماند.

خصوصا با اعتضاد آن به ” نفى‌ ضرر ” و اصل ” برائت ” و كثرت عاملين به آن.

هر گاه اين را دانستى‌، پس بدان كه: معروف در لغت ضد منكر است.

و شكى‌ نيست در اينكه اخذ اجرة المثل از جملهء قبايح شمرده نمى‌شود، پس داخل مدلول آيه است.

و هر گاه معروف را به معنى‌ ” معهود ” بگيريم همانچه معهود و متعارف است در عمل اجرة المثل است.

و اما تفسير آن به ” قوت ” چنانكه در اخبار وارد شده مثل صحيحه عبد الله بن سنان ” عن ابى‌ عبد الله – ع – فى‌ قول الله عز وجل: فليا كل بالمعروف.

قال: المعروف هو القوت و انما عنى‌ الوصى‌ او القيم فى‌ اموالهم و ما يصلحهم ” 1 و صحيحهء ديگر او 2 كه در آخر آن نيز همين مضمون مذكور است – پس آن خالى‌ از اجمال نيست.

بلكه مجمل است به چند جهت: اولا از جهت لفظ ” اكل ” كه مراد محض خوردن است.

يعنى‌ خاييدن و بلعيدن (چنانكه در آيهء سورهء نور) يا مطلق تصرف [ است ] چنانكه غالبا در آن استعمال مى‌شود.

و ظاهر اين است كه مراد از آن در آيات و اخبار اكل مال يتيم و اكل ربا [ به ] معنى‌ دوم باشد.

و به هر يك از دو معنى‌ آيا مراد خوردن ولى‌ است؟ يا نفقهء عيال واجب النفقهء [ او ]؟ يا اعم از آن هم مراد است؟ و به هر يك از اين تقديرات، آيا مختص است به صورتى‌ كه عمل او مساوى‌ آن مقدار از قوت باشد؟ يا اعم است از آن؟ و گاه هست كه قوت او يا

1: وسايل: ج 12، ابواب ما يكتسب به، باب 72 ح 1.

2: تهذيب ج 2، باب ” الزيادات من الوصايا ” ص 401 (