پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج2-ص251

اخذ الثمن.

فلو فرض ان المشترى‌ آجرها فى‌ المدة المشترطة بالبايع، فهل له المطالبة بالاجرة، ام لا.

؟ -؟.

جواب: الظاهر، نعم.

لانه نماء ملكه، والمبيع يملك بالعقد على‌ المشهور الاقوى‌.

159 – سئوال: هر گاه زيد جزء مشاعى‌ از ملكى‌، به عمرو بفروشد.

و شرط كند در ضمن عقد كه مشترى‌ ملك [ را ] مفروز نكند.

و اگر خواهد قسمت كند، مسلط بر فسخ باشد.

اين بيع و شرط، صحيح است يا نه؟ -؟.

جواب: اظهر صحت است.

به شرطى‌ كه زمان آن را معين كنند.

زيرا جهالت شرط مستلزم فساد بيع، است.

160 – سئوال: زيد ملكى‌ مى‌فروشد.

به عمرو، و صيغه مى‌خواند، و قباله مى‌نويسد.

و نگاه مى‌دارد كه عمرو، قيمت را بياورد و بگيرد.

عمرو قيمت را نمى‌برد تا مدت يك سال، و زيد همان ملك را به بكر مى‌فروشد.

و الحال عمرو مدعى‌ است كه ملك مال من است.

ملك مال كيست؟.

جواب: بدان كه: هر گاه بيع واقع شود و اقباض تمام مبيع و تمام ثمن به عمل نيايد (هر چند اقباض بعض آنها به عمل آمده باشد، و شرط تاخير تسليم هم نشود، نه در مبيع و نه در ثمن.

هر چند به يك ساعت باشد) تا سه روز، بيع لازم است.

و بعد از سه روز خيار از براى‌ بايع حاصل مى‌شود، در فسخ.

و مطالبه بايع ثمن را بعد از سه روز، يا آوردن مشترى‌ ثمن را، هيچكدام منشاء سقوط خيار نمى‌شود.

و شرط است در اين حكم كه مبيع، عين باشد نه چيزى‌ كه در ذمه باشد.

پس در اين مسئله چند شرط است: اول: اينكه مبيع عين باشد.

دوم: اينكه هيچيك از بايع و مشترى‌ قبض ثمن و مثمن بتمامه، نكنند.

و سوم: اينكه شرط تاخير تسليم از هيچيك از طرفين نشده باشد.

و هر گاه يكى‌ از اين شروط مفقود باشد، بيع بر لزوم باقى‌ است.

و اظهر اين است كه تلف مبيع در ظرف سه روز از مال بايع است.

على‌ الاظهر.

و بدان كه: شيخ قولى‌ دارد به اينكه در هر جا كه متعذر شود از براى‌ بايع اخذ