پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج2-ص214

عمرو به مرافعه بروند.

و هر كس اهل مرافعه است مى‌داند كه چه بگويد و چه حكم بكند.

128 – سؤال: زيد ملكى‌ كه به مبلغ دويست تومان (بلكه متجاوز) قيمت واقعى‌ آن بوده باشد – از راه آنكه از اهل خبره و وقوف نبوده – به مبلغ بيست تومان و چيز سهلى‌ به عنوان بيع شرط شرعى‌، به مدت يك سال و خيار ده يوم، داده باشد.

و بيع لازم و خيار ساقط شده، بايع مزبور رد مثل ثمن، به سوى‌ مشترى‌ مشار اليه ننموده.

مشترى‌، ملك مزبور را مى‌خواهد تصرف ملكى‌ نمايد.

بايع مزبور مى‌گويد كه من اهل وقوف و خبره نبوده‌ام و از راه نادانى‌ ملكى‌ كه قيمت آن دويست تومان و متجاوز بوده به مبلغ بيست تومان به عنوان بيع شرط داده‌ام.

و در اين مبايعهء مشروط، مغبون و غبن فاحش بل افحش دارم.

آيا در مبايعهء مزبوره، بايع را مى‌رسد كه دعوى‌ غبن نموده ملك را از مشترى‌ به قانون شرع مطاع، انتزاع نمايد يا نه؟ -؟.

جواب: هر چند غالب اين است كه در بيع شرط خيار، ملك گران را به قيمتنازل، بيع مى‌كنند، لكن اين منشاء سقوط دعوى‌ غبن نمى‌شود و دعوى‌ غبن مسموعه است.

و با وجود تحقق شرايط آن، به طريق مقرره در شريعت معمول داشته مى‌شود.

129 – سؤال: در مبايعهء مشروطه، تا آنكه بايع در ضمن عقد و جريان صيغه اسقاط دعوى‌ غبن مبيعهء مشروطه را به قانون شرع انور نكند و ابراز اسقاط از ضمير خود ننمايد، صورتى‌ دارد؟ [ و ] به محض مبايعهء مشروطه دعوى‌ غبن اسقاط مى‌شود؟ يا آنكه محتاج به احضار است؟ هر چند از اهل خبره و وقوف باشد.

جواب: هر گاه بايع از اهل خبره و وقوف است و مى‌دانسته كه گنجايش بيشتر داشته و به كمتر فروخته، دعوى‌ غبن ساقط است.

خواه اظهار اسقاط بكند يا نه.

صحت دعوى‌ غبن مشروط است به جهل بايع به ثمن در حال بيع، و ثبوت اينكه واقعا در وقت بيع شرط، بيشتر گنجايش داشته.

و در اين معنى‌ فرقى‌ ما بين بيع شرط و غيره نيست.

و هر گاه نزاع در جهل و عدم جهل داشته باشند، محتاج به مرافعه خواهد بود.