جامع الشتات-ج2-ص207
اين طريق را در تقسيم ثمن، بعض علما ذكر كردهاند.
و هر چند بر اين وارد است كه در بعضى صور مستلزم ضرر مشترى مىشود – در صورت جهل به حال – چون او ثمن را در ازاى مجموع داده است.
نه در ازاى هر يك.
چنانكه در صورت سؤال است.
ولكن اين ضرر مندفع مىشود به ثبوت خيار از او براى او.
و بدان كه: بعد حصول بيع و قبض مشترى، بر بايع و مشترى (هر دو) لازم است ردشارع بر حال خود.
و غرامتى كه به سبب خراب كردن خانه و تسويهء شارع حاصل مىشود، هر گاه مشترى متحمل آن شده، رجوع مىتواند كرد به بايع.
چون جاهل و مغرور بوده.
و هر گاه رد شارع به حال خود، مستلزم خراب شدن بعض خانهها 1 بالتمام يا بعض آن بعض باشد، آن خسارت راجع به بايع مىشود.
و اجرت عمل با اوست.
ودر صورت امضاى بيع، آلات و ادوات از احجار و اخشاب و آجر، مال مشترى است.
والحال كه خانهء مملوك قيمت مىشود منفردا نسبت به اين خانههاى 2 خراب، مخروبهء آنها قيمت مىشود.
نه خانهء صحيح.
و قيمت آلات و ادوات هم از براى بايع ملحوظ مىشود.
يعنى آن خانهء مملوك را با اين آلات و ادوات منفردا قيمت مىكنند و زيادتى شارع را منفردا.
بعد از آن ملاحظهء نسبت را مىكنند.
چنانكه گفتيم.
و اما سؤال از نقصى كه در ملك به هم مىرسد: اگر همين است كه مذكور شد، جواب همين است.
والا، بايد سؤال واضحتر شود تا جواب گفته شود.
باقى ماند كلام در طريقهء تخلص از شارع در صورت جهالت، هر چند در سؤال مذكور نيست لكن آنهم مهم است.
پس مىگوئيم كه هر گاه معيار بنا را در طريق همان هفت ذراع يا پنچ ذراع گذاريم و در آن طرف بيرون، طريق معين باشد و جهالت در جانب خانه باشد، پس تتميم مىكنيم نقص آن راه از مقدار مقرر [ را ].
و هر گاه بنا را بر اين نگذاريم، يا آنكه حد آن سمت بيرون، معلوم نباشد، در آن چند وجه معتبر است: يكى آنكه به قدرى داخل شارع كنيم كه يقين حاصل شود كه بيش از آن داخل
1 و 2: مراد ” خانهها ” اطاقها است (