پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج2-ص142

اشتغال ذمه به وجه، و تسلط بر فسخ.

و تسلط به مجرد تخليهء يد حاصل مى‌شود.

به هر حال انشاء فسخ از جانب بايع ضرور است هر چند بعد از انقضاى‌ مدت خيار باشد، در صورت مذكوره.

100 – سئوال: هر گاه كسى‌ ملكى‌ را كه پادشاه غصب كرده است و در تصرف او است به عنوان بيع شرط، بفروشد به ديگرى‌، و آن شخص هم مى‌خرد به اميد اينكه بلكه تواند به رشوه دادن و واسطه قرار دادن، استخلاص كند، و آن بيع لازم شود.

بعد از آن مشترى‌ سعى‌ كند و به رشوه و خسارت، آن ملك را استخلاص كند.

بعد بايع دعوى‌ خيار غبن كند.

آيا آن دعوى‌ مسموع است يا نه؟ -؟.

جواب: شرط است در صحت بيع، اينكه مبيع مقدور التسليم باشد (و اجماع بر آن نقل كرده‌اند) مگر در بيع ” آبق ” با ضميمه، و بعض مواضع.

و علاوه بر اجماع، ظاهرا غررو سفاهت هم لازم مى‌آيد.

پس اصل بيع كه صحيح نباشد ديگر دعوى‌ غبن و غير ذلك بر جا نمى‌ماند.

و شكى‌ نيست كه ملك شاهى‌، بالفعل مقدور التسليم نيست.

101 – سئوال: هر گاه زيد قدرى‌ نيل دارد.

و در قزوين موجود و در تصرف او باشد.

و وزن آن معين و به وصف تام رافع جهالت، بفروشد به عمرو، در بلدهء رشت به قيمت معينه در مدت معينهء معلومه.

و شرط كند كه نيل مزبور را در بلدهء قزوين تسليم مشترى‌ نمايد.

آيا چنين بيعى‌ داخل كدام يك از اقسام بيع است؟ آيا داخل نسيه است و صحيح است -؟ يا داخل بيع غير موجودين، و باطل است -؟.

اگر داخل ” مؤجلين ” است (چنانكه بعض معاصرين مى‌گويند) پس چه معنى‌ دارد كلام فقها (رضوان الله عليهم) كه ” اطلاق العقد يقتضى‌ تسليم المبيع و الثمن.

و لو امتنعا اجبرا “؟ و چند قسم بيع از ” عدم اطلاق ” منشعب مى‌شود؟.

و اگر داخل نسيه و صحيح است (چنانكه بعضى‌ قائل به آن‌اند) پس بيع مؤجلين كه آن را ” كالى‌ بكالى‌ ” مى‌گويند، كدام است؟ شقوق مسئله را به نحوى‌ كه در نظر عالى‌ محقق و مبرهن است با دليل مشروحا لطف فرمائيد.

جواب: ابن بيع نسيه است، و صحيح است.

به جهت آنكه مبيع موجود است و امر