پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج2-ص122

نه، در اينجا بايد قبل از حصول علم به غبن باشد، يا قبل از علم به مسئله ثبوت خيار.

و اما بعد از علم، پس ظاهر اين است كه اشكالى‌ در سقوط خيار نباشد، و به هر حال، بعد از آنكه تصرف در صورت حصول غبن به عمل آيد، در آن، احتمالات بسيار هست.

نظر به تعدد محل غبن، و اتحاد آن، و كيفيت تصرف، و اقسام آن.

و آنچه شهيد ثانى‌ (ره) در شرح لمعه بيان كرده زياده از دويست مى‌شود.

ودر اينجا محل ذكر آنها نيست.

پس بر مى‌گرديم به اصل مسئله و مى‌گوئيم كه ظاهر، اين است كه بايع مسلط بر فسخ بيع سابق باشد.

و مى‌تواند استرداد آن نصف را هم از آن مشترى‌ آخرى‌ بكند.

مى‌تواند اجازه بكند.

و اما اجرت المثل ايام تصرف، پس ظاهر اين است كه نمى‌تواند استرداد كرد.

چون قبل از فسخ ملك او بوده.

86 – سؤال: زيد قدرى‌ تخم پياز از عمرو خريده و زرع كرده، و بعد معلوم شده كه تخم كراس بوده.

و به اين سبب نقصان به زيد مى‌رسد.

آيا اين زرع مال كيست؟ و غرامت نقصان منافع پياز بر كيست؟ و عمرو مى‌گويد كه من از خالد به رسم تخم پياز خريده بودم، و نمى‌دانستم.

آيا حكم آن چه چيز است؟.

جواب اصل بيع فاسد است.

چون بيع بر تخم كراس واقع نشده، و مقصود از بيع، آن نبوده.

و همچنين در امثال اين، حكم همين است، و زرع مال بايع است، و مالك زمين را مى‌رسد كه بگويد بيا زرع خود را ازاله كن.

و اجرت المثل زمين مرا بده.

يعنى‌ اجرت المثل آن زمين معين، به قدرى‌ كه در آن زمين بوده از زمان.

و اگر خواهد، زرع را باقى‌گذارد از براى‌ بايع تا اوان كمال، و اجرت المثل تمام مدت را بگيرد اگر بايع راضى‌ شود.

و نمى‌تواند زيد كه بگويد كه تفاوت منافع پياز و كراس را به من بده، بنابر مشهور، كه غرامت منافعى‌ كه [ مى‌تواند ] از كسب حاصل شود مضمونه نيست.

مثل اينكه كسى‌ مانع شود از ديگرى‌ را از بيع متاع خود، و قيمت آن متاع نازل شود.

هر چند قولى‌ از شهيد نقل شده كه آن هم مضمونه است و بايد غرامت بدهد.

و عمرو، هم بر فرض ثبوت