پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج2-ص46

هر گاه مصلى‌ از اهل معرفت باشد، ظاهر اين است كه سهوا باشد، نه از راه جهل كه واجب مى‌شود نهى‌ از منكر، هر چند اصل، عدم معرفت است.

و هر گاه از اهل معرفتنباشد و ظاهر حال او، نادانى‌ باشد، واجب مى‌شود تنبيه، به جهت اينكه اصل و ظاهر، در آن متطابق است.

و از جمله مواردى‌ كه به جهت ظن مجتهد اختلاف واقع مى‌شود و مقام بر آن مختلف مى‌شود در حكم، فرقى‌ است كه شهيد ثانى‌ (ره) در مسالك گذاشته در ما بين اينكه: بعد بيع سلف و تفرق مجلس اختلاف كنند مبتاعين در اينكه قبض ثمن، قبل از تفرق شده يا بعد.

و اينكه اختلاف كنند در اين صورت در اينكه: اصل ثمن قبض شده است يا نه.

و در اول حكم به تقديم قول مدعى‌ صحت، كرده به جهت استمرار عقد و تعارض و تساقط اصلين، يعنى‌ اصل عدم قبض قبل از تفرق واصل عدم تفرق قبل از قبض.

در ثانى‌ مدعى‌ فساد را مقدم داشته به جهت آنكه اصل عدم قبض است.

و آنچه به فهم حقير مى‌رسد اين است كه: هر گاه بنا را به ظهور صحت فعل مسلم بگذاريم بنا بر غلبه (هر چند از راه عصيان و فسوق نباشد، به جهت آنكه محتمل است كه ترك شرط از راه سهو و نادانى‌ باشد) پس در هر دو جا بايد بنا را به صحت بگذاريم، به جهت آنكه چنانكه اصل ” قبض ” شرط صحت است، ” قبل از تفرق ” هم شرط صحت است.

پس چنانكه حمل قبض را بر صحيح مى‌كنيم تا حمل عقد بر صحيح شده باشد در اينجا هم اصل عقد را بر صحيح حمل مى‌كنيم.

و اصل عدم تحقق شرط نسبت به هر دو مساوى‌ است، به جهت آنكه شرط صحت، قبض قبل از تفرق است، نه مطلق قبض.

پس فرق گذاشتن ايشان در صورت نزاع در اصل قبضل، و نزاع در صورت اولى‌، راهى‌ ندارد.

و اينكه فرموده‌اند ” كه فى‌ الحقيقه نزاع در صحت عقد نيست، بلكه نزاع در طارى‌ شدن مفسد است و آن ثابت است در صورت ثانيه به مقتضاى‌ اصل، به خلاف صورت اولى‌ به جهت تساقط اصلين ” مشكل است، بلى‌ صحت در صورت اولى‌ اظهر است.

پس مجتهد در هر مقام بايد ملاحظه كند كه ظاهر اقوى‌ است يا اصل؟