جامع الشتات-ج2-ص43
ومجمل تحقيق به مقتضاى فهم قاصر اين است كه: در جاهايى كه ادلهء خارجه قائم شده بر تقديم اصل بر ظاهر، مثل مسائل طهارات حدثيه و خبثيه و نجاسات و احداث.
يا بر تقديم ظاهر، چنانكه در بينه و در ظن مصلى و عدم اعتناى به شك بعد از دخول در فعل ديگر، يا بعد از فراغ از نماز وامثال آن، اعتماد بر ادلهء خارجه است و ثمره در نزاع نيست.
و اما در موارد مختلف فيه، مثل غسالهء حمام و طين طرق بعد سه روز و امثال آن.
و همچنين در بسيارى از عقود و معاملات كه اشاره به آن خواهيم كرد كه بعضى ظاهر را مقدم داشتهاند و بعضى اصل را (ونظر ايشان به دليل خاصى كه مطابق احد طرفين باشد دون ديگرى، نيست) بايد معيار در ترجيح، غلبهء ظن مجتهد باشد.
پس ما چند مثال از براى تو مىگوييم كه بصيرت در مطلب حاصل كنى: يكى اينكه: فقها اختلاف كردهاند كه هر گاه بايع و مشترى نزاع كنند و بايع بگويد كه من وقتى كه اين عين را به تو فروختم صغير بودم و مشترى بگويد كه من وقتى كهخريدم تو كبير بودى.
يا بالغ با جنون ادوارى، بگويد كه من در حال جنونم اين را به تو فروختم و مشترى گويد كه تو در حال افاقه فروختى.
مشهور تقديم قول مدعى صحت است و بعضى مقدم داشتهاند مدعى فساد را.
چنانكه ظاهر علامه در ارشاد است در كتاب حجر.
و حقير در اينجا تفصيلى دادهام و چون فهم اين مطلب موقوف است به تمهيد مقدمه، ما آن را مقدم داريم و مىگوييم كه معنى قول ايشان كه ظاهر در عقود و راجح در عقود صحت است، چنانكه پيش اشاره كرديم، خالى از چند وجه نيست: يكى اين است كه عقدى كه واقع شده در آن نزاع شود كه آيا بر طريقهء مستمرهء بين مسلمين است تا خلاف آن ظاهر شود، مثل اينكه يكى بگويد كه من مال خودم را فروختم به تو كه قيمت آن، خمر بدهى و آن ديگرى مىگويد كه من خريدم كه در قيمت آن، سركه بدهم.
پس بايع مىخواهد عقد را فاسد كند و ادعاى او راجع مىشود كه دو مسلمان، هر دو معصيت كردهاند، يكى خودش در زمان سابق از حال تكلم و يكى مشترى.
واجماع واخبار (كه دلالت مىكند بر اينكه اقوال وافعال مسلمين را بايد