جامع الشتات-ج1-ص422
مرتبه ثانيه.
مثل اينكه كلام نرم، آسانتر است از اعراض و هجر، پس آن را مقدم مىدارد.
و هر گاه اين مرتبه نفع نبخشد منتقل مىشود به مرتبه دوم كه انكار به زبان است و در آن ملاحظه الاسهل فالاسهل، پس در اول به ملايمت وسخن نرم وموعظه اكتفا كند واگر نفع نكرد، سخن را درشت بگويد و در درشتى ونرمى هم ملاحظه مراتب آنها را بكند.
واگر اين هم نفع نكرد، منتقل مىشود به مرتبه سوم كه انكار به دست است.
خواه زدن وخواه به گوش ماليدن يا غير آن باشد وتا به آسان ممكن است، ضرب سخت به عمل نياورد، وهر گاه ضرب آسان، نفع نكند سخت بزند وهكذا.
واما هر گاه نفع نبخشد الا به جرح وقتل، پس در آن اشكال وخلاف است وظاهر اين است كه مشهور عدم جواز است الا به اذن امام، بلكه از آنچه نقل شده از منتهى اين است كه شيخ، دعوى اجماع بر آن كرده.
واز سيد مرتضى حكايت قول به جواز شده.
وعلامه در منتهى تقويت آن كرده.
ودليل سيد اين است كه نهى از منكر، مهما امكن لازم است و مقدمه واجب، واجب است وقتل وجرح در اينجا مقصود بالتبع است ومانند حدود وتعزيز نيست كه با لذات مقصود باشد، بلكه از باب قتل وجرحى است كه مترتب بر دفاع مىشود و بر اين وارد است منع از وجوب مهما امكن، زيرا كه قتل وجرح از باب امر ونهى نيست كه داخل دليل آنها باشد وعقل هم مستقل نيست در حكم.
وتمسك به لزوم فساد وترك آنهامعارض است به لزوم فساد در ترك اجراى حدود، وآن را موقوف به اذن امام كردهاند و حديثى كه در شأن نزول آيه ” قوا انفسكم واهليكم نارا ” وارد شده هم دلالت دارد بر اينكه بيش از امر ونهى لازم نيست وحديث يحيى طويل هم دلالت دارد.
وبه هر حال، اظهر قول مشهور است.
493 – سؤال: هرگاه شخصى قابليت امر به معروف ونهى از منكر دارد ودر مرتبه علم مستغنى است، ولكن خوف دارد كه هر گاه متصدى مرجعيت مردم شود مبتلا بشود به امورى كه منشا نقص در نفس خود مىشود به سبب سوء خلق يا عجب يا تكبر، يا سخن زشت گفتن، يا تقصير در مكملات عبادات، وكسى ديگر هم نيست كه وجوب كفايى به آن عمل آيد، آيا متوجه تكميل نفس خود شود ومجتنب شود از آن امورى كه باعث دورى از