پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج1-ص421

امر ونهى‌ كرد و اثر هم خواهد كرد، ولكن بعد از دشنام شنيدن وخوار شدن، وقدرى‌ آزار كشيدن، دور نيست كه در اينجا بگوييم لازم باشد به جهت آنكه حديث نفى‌ ضرر عام است، وچنانكه شامل نفى‌ تحمل ضرر است شامل عدم جواز اضرار به غير هم هست.

و شكى‌ نيست كه انقاذ مهجه مسلم، از قتل، واجب است وترك آن اضرار است به او.

و در اينجا هر چند ضرر بر امر به معروف لازم مى‌آيد، لكن ضرر مقتول بيشتر است وچنانكه اصل ضرر در جايى‌ كه مقابلى‌ نداشته باشد، منفى‌ است.

نه در جايى‌ كه مقابلى‌ داشته باشد با زيادتى‌ نيز منفى‌ است.

و اگر خواهى‌ تقرير مطلب بر وجه ديگر مى‌كنيم ومى‌ گوييم: اين از باب ارتكاب اقل قبيحين است كه گاهى‌ لازم است، مثلا كذب قبيح است.

اما هرگاه موقوف باشد استخلاص پيغمبرى‌ يا نفس محترمه بر كذب، در اين صورت، كذب واجب مى‌شود، چون قبح آن كمتر است.

وبه عبارت اخرى‌، كذب منهى‌ عنه است وتخليص نبى‌ واجب است ونسبت ما بينهما عموم من وجه است و در ماده اجتماع هرگاه چاره نباشد، مراعات جانب اهم مى‌شود، مانند محبوس در دار غير، كه نماز را بايد بجا آورد.

وبدان كه مراتب نهى‌ از منكر، سه است.

انكار به دل و زبان و دست.

اما انكار به دل، پس مراد از آن اين است كه زبان ودست را كار نفرمايد ومراد از اين، نه مجرد اعتقاد قبح فعل حرام وترك واجب است يا كراهت آن.

زيرا كه آن را نهى‌ نمى‌گويند واراده اين معنى‌ با شرطهاى‌ سابق نمى‌سازد و اين بر هر مكلفى‌ واجب است، خواه فاعل منكرى‌ در ميان باشد يا نه.

بلكه مراد اظهار كراهت قلبى‌ است به اعراض كردن.

مثل اينكه رو را ترش كند وبا او سخن نگويد، يا وقت حرف زدن، رو را از او بگرداند، يا ترك صحبت او كند وتا ممكن باشد منع فاعل منكر به اين نحو، منتقل به مرتبه دوم نمى‌شود.

و در اين مرتبه تا به آسان ممكن شود، ديگران را نكند، مثل اين كه رو، ترش كردن را مقدم بر اعراض و آن را بر ترك صحبت.

والحاصل ملاحظه الاسهل فالاسهل بكند، به هر چند مقام اقتضا كند نسبت به فاعل منكر، بلكه كافى‌ است كه نسبت به بعض اشخاص، مرتبه‌اى‌ از مراتب اول دشوارتر است از