پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج1-ص326

446 – سؤال: به شرف عرض مقدس عالى‌ مى‌رساند كه در مرحله تكليف خود متحير ماندم و هيچ امرى‌ موجب شبهه مخلص نشده، الا آنچه بعضى‌ از ثقات مذكور نموده‌اند كه بندگان عالى‌ فرموده‌اند در اين سال، امنيت طريق حج نيست و راه خيال اين مخلص اين بوده كه به شياع ثابت شده كه سال گذشته، امنيت از طريق شيراز بوده و جمعى‌ كثير از تجار نيز مذكور نمودند كه از اينجا تا ” لحسا ” و ” قطيف ” امن است وبهتصرف شاه است برا و بحرا، وجماعتى‌ كه از حج آمدند متفق بودند كه از قطيف تا مكه، نهايت امنيت دارد به اعتبار نفاذ امر سعود خذله الله.

وميل آن به روانه شدن حاج از اين طريق و به اعتبار اينكه، اين طايفه كسى‌ را كه امان بدهند محقون الدم مى‌دانند وامان داده است در سال سابق در مكه معظمه بالاخبار المتواتره، علاوه بر اينكه قافله را، طايفه تسنن بلكه كفار هم در امان مى‌دانند ومتعرض آن نمى‌شوند مگر دزد، و دزد در همه جا هست، بلكه دزد اين راه كمتر است وچيزى‌ كه در دل خلجان مى‌كند نيست، مگر مرحله كربلاى‌ معلى‌ كه موجب زيادتى‌ كينه آن ملعون با شيعه شده باشد كه گاه است با طايفه شيعه كه وارد به او بشود تلافى‌ كند.

اين به نظر قاصر، وقعى‌ ندارد، يكى‌ به جهت اين كه قضيه (1) نجف اشرف مكرر واقع شده و اصلا از براى‌ قافله ضررى‌ نداشته وپدرش را عجم (2) كشت موجب امرى‌ نشد واينكه اخبارى‌ كه مذكور مى‌شود كه از كسان او كشته شده است قطعى‌، بلكه ظنى‌ هم نيست.

منتهاى‌ امر، آن است كه بر سر ولايتى‌ لشكر كشيد و آنها به تشويش خود دفاع كردند وآن ملعون با وجود تقلب او در طريقه خود، چگونه طايفه‌اى‌ را كه امان داده باشد به آن اذيت مى‌رساند به تقريب تقصيرى‌ كه غير آنها كرده‌اند.

وديگر از روزى‌ كه واقعه كربلا اتفاق افتاد تا روزى‌ كه امير حاج از جانب سعود به

1 و 2: قيام آل سعود به تحريك ومساعدت انگليس سال 1147 ه‍ – ق شروع شده محمد بن سعود در سال 1179 در گذشت وپسرش عبد العزيز در سال 1216 كربلاى‌ معلى‌ را غارت وقتل عام كرد ودر سال 1218 در مسجد ” درعيه ” بدست يك فرد شيعه كشته شد ونوبت به پسرش سعود بن عبد العزيز رسيد كه حكومت او از 1218 تا 1229 بود وسؤال كننده از اوضاع همان سال ها گزارش مى‌دهد كه شهر نجف نيز چندين بار مورد حمله آنان قرار گرفته بود.