پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج1-ص265

در صوت فوت با تمكن در همه وخصوص در مسافر و استحباب قضاى‌ نماز مسافر با عدم تمكن.

ومورد دلالتين مختلف است.

پس منافاتى‌ نيست.

سلمنا، لكن عمومات اخبار در مسئله بر آن است و به آنها كفايت حاصل مى‌شود.

وبعض متأخرين گفته است كه من بر نخورده‌ام به اطلاق وعمومى‌ كه شامل مرد و زن باشد، بلكه پاره‌اى‌ از آنها، صريح در حكم زن است.

مثل صحيحه ابى‌ حمزه لكن دلالت آن واضح نيست.

وبعضى‌ بخصوص مرد است.

و جواب از اين سخنها را دانستى‌ وعموماتى‌ كه ما گفتيم موجود است، بسيارى‌ از آنها پيش گذشت و از جمله آنها روايت عبد الله بن سنان بود كه در ذكرى‌ از ابن طاوس نقل كرده وحكم به صحت آن كرده: عن الصادق (ع) قال الصلوة التى‌ حصل وقتها قبل ان يموت الميت يقضى‌ عنه اولى‌ (1) الناس به.

و همچنين روايت عبدالله بن ابى‌ يعفور، و آنچه به معنى‌ آن بود كه‌از ده حديث متجاوز بود، هر چند در اينها از وجهى‌ اشكال مى‌توانكرد كه مراد از آنها بيان وجوب نباشد، بلكه بيان مطلق مشروعيت است، و به هر حال، چون در طرف منع دليلى‌ به غير اصل نيست و اصل مقاومت با همين اطلاق روايت عبد الله بن سنان، بتنهايى‌ نمى‌كند، چه جاى‌ آن كه به او ضم شود ساير اخبار، وعلامه در مختلف به صحيحه ابى‌ بصير نيز استدلال كرده به چندين وجه، لكن در نظر حقير، استدلال او تمام نبود، ذكر نكرديم.

مطلب چهارم: خلاف كرده‌اند در اينكه هرگاه بميرد عبد، آيا واجب است قضا از او يا نه؟ علامه در قواعد اشكال كرده است و همچنين شهيد در بيان تردد كرده و در دروس لزوم قضا را نزديك شمرده و در ذكرى‌ اقرب دانسته و در لمعه تصريح به لزوم آن كرده و همچنين شهيد ثانى‌ (ره) در شرح لمعه اقوى‌ دانسته و همچنين فاضل در شرح آن، واطلاق كلام آنهايى‌ كه ذكر ميت كرده‌اند شامل عبد هم هست و فخر المحققين قايل به عدم وجوب شده است و در ايضاح گفته است: ومنشأ الاشكال

1: همان مرجع سابق، ح 18 – تعدادى‌ از احاديث در اين مسئله طولانى‌ بطور مرتب تكرار مى‌شوند كه از تكرار آدرس آنها خوددارى‌ مى‌شود.