پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج1-ص156

عبارت بر آن اطلاق شود واگر احيانا به زبان هم بگويد كه اقتدا مى‌كنم به زيد، اين لغو است، بلكه در اينجا تعارض شده ما بين اعتقاد او به آنكه اين شخص زيد است واشاره او كه به عمرو واقع شده، پس در حقيقت به اعتقاد اينكه اين شخص زيد است اقتدا كرده و حال اينكه اعتقاد فاسد بوده، پس نماز او صحيح نيست وبه هر حال اين از فروع مسئله تعارض عبارت با اشاره نيست، چنانكه در طلاق وبيع تعارض هست.

وتو دانستى‌ كه مجرد ملاحظه اسم نفعى‌ ندارد با وجود اينكه زيد وعمر و، هر دو اسمند و تعارضى‌ ما بين اين دو اسم هم نشده بلكه ما بين دو مسمى‌ شده كه يكى‌ از آنها مورد اشاره شده و ديگرى‌ مورد اسم زيد است كه در ميان نيست پس تعارض ميان اشاره باشد.

و ميانه اعتقاد او به اينكه زيد است.

نه ميان اشاره و عبارت.

316: سؤال: كسى‌ در كسب تجارت، هر سال يك سفر عراق نمايد، بعد از ورودبه خانه خود هر سال يك سفر يا چند سفر حد ترخص نمايد و باقى‌ ايام عام را در فكر امر تجارت در يك فرسنك يا دو سه فرسنگ (كمتر از چهار فرسنگ) مشغول باشد، آيا نماز را قصر نمايد يا تمام؟ جواب: ظاهر اين است كه در سفر عراق كه مسافت شرعيه به عمل مى‌آيد نماز را تمام مى‌كند و در باقى‌ سفرها كه به سرحد مسافت شرعيه نمى‌رسد كه اشكالى‌ نيست در تمام كردن.

و به هر حال، هرگاه كسى‌ شغل او سفر تجارت است هر چند به اقل مسافت باشد در اغلب.

و يك دفعه يا بيشتر، سفر تجارت او به حد مسافت شرعيه برسد، او در همه سفرها تمام مى‌كند، اما در آن سفرهايى‌ كه مسافت آنها شرعيه نيست پس وجه آن ظاهر است، و اما در آن سفرهايى‌ كه مسافت شرعيه است پس به جهت آنكه صادق است بر او كه تاجرى‌ است كه دور مى‌زند در تجارت كه آن يك عنوانى‌ است از عنوانهايى‌ كه در اخبار وارد شده كه تمام مى‌كند و علت تمام كردن عادت به سفر است و رفع مشقت سفر (كه علت قصر است) باعث بر عمل تمام است و در كتاب ذكرى‌ اشاره به آنچه گفتيم هست.

و اينها كه مذكور شد بعد از تحقق مصداق اين عنوان است و اما هرگاه اول سفر او همان سفر عراق است كه مسافت شرعيه است، پس جزما در سفر اول، قصر مى‌كند، واما