جامع الشتات-ج1-ص126
عليه، خلافى، باشد، چنانكه در ذكرى گفته است: ” ولو سجد على غير الارض ونباتها او على المأكول الملبوس متعمدا بطل ولو جهل الحكم ولو ظنه غيره او نسى فالاقرب الصحة ولا يجب التدارك ولو كان في محل السجود، بل لا يجوز.
ولو كان ساجدا جر الجبهة ” ودر بيان گفته است: ” ولو ذكر بعد رفع راسه فالاقرب الصحة وكذا لو ظنه مما يصح عليه السجود وظهر بخلافه “.
وبه هر حال اظهر صحت است وفرقى ما بين يك سجده وهر دو سجده نيست، زيرا كه ركن به مسماى سجدتين به عمل مىآيد، هر چند بعضى از واجبات آنها سهوا به عمل نيامده.
واما سؤال از ناسى موضوع، پس بايد دانست كه سهو در اين مقام، سه احتمال دارد.
يكى اين كه مىدانست واجب است سجود بر ما يصح السجود عليه، ودر حين سجود فراموش كرد وبر غير آن سجود كرد، دوم آن كه مىدانست كه واجب است سجود بر ما يصح عليه السجود ومسئله را فراموش كرد، يعنى وجوب آن را، ومعتقد اين شد كه واجب نيست وترك كرد، به خلاف صورت اولى كه متذكر وجوب وعدم وجوب، هيچكدام نيست وآن فعل را فراموش مىكند، سوم اين كه مىداند كه واجب است سجود بر ما يصح السجود عليه وجايز نيست بر غير آن ومى دانست كه ما يصح السجود عليه كدام است وما لا يصح كدام است، مثل اينكه مىدانست كه بر زمين وآنچه از او رويد (غير مأمول وملبوس) صحيح است و بر غير آن صحيح نيست ودر وقت سجود بر برگ چغندر سجود كرد وفراموش كرد كه اين مأكول است وبه اعتقاد گياه زمين، سجده كرد، يا مىدانست كه بر شيشه، سجده صحيح نيست، فراموش كرده وسجده كرد، يعنى متذكر است كه شيشه است ولكن فراموش كرد كه شيشه از چيزهايى است كه نمىتوانسجده كرد واين قسم آخر سهو در موضوع است وظاهر اين است كه در حكم فرقى با سهو در حكم نداشته باشد.
واما سؤال از اقتداى به فاسق سهوا به معنى سهو در موضوع نه حكم، در آن چند احتمال است.
اول آنكه جزم داشته به عدالت زيد، وبه فسق عمرو، وفراموش كرد كه