جامع الشتات-ج1-ص83
است دلالت بر اين مطلب هست، زيرا كه مدلول آن، اين است كه مادامى كه همه صفوف متفرق نشده ساقط مىشود، وچنانچه نفى جنس صف، به نفى جميع افراد است انتفاء هر يك از صفوف هم به انتفاء همهه اجزاء آن است، زيرا گاه است كه اطلاق صف، بر يك نفر هم مىشود، چنانكه در جاى تنگى كه عرض آن به قدر يك نفر باشد وطول آن به قدر صد نفر، وسر آن در محازى قبله باشد بر هر مردى صادق است كه صف است وچون در معنى صف، مساوات معتبر است، چنانكه در تسويه قدمين در حال قيام مذكور است، گاه هست كه تسويه با مجرد امام كافى است در صدق صف، اگر مأموم ديگر نباشد، ومفهوم روايت (1) ديگر ابى بصير هم، دلالت بر مدعى دارد، چون مقتضاى اين است كه هرگاه همه متفرق نشدهاند ساقط مىشود وبر اين يك نفر كه باقى مانده صادق است كه هنوز اختيار مفارقت نكرده است.
و آخوند ملا محمد باقر مجلسى (ره) اين حكم ار نسبت به فتواى اصحاب داده است، چنانكه از حاشيه تهذيب منقول است و به هر حال، فرقى نيست ما بين اينكه آن شخص كه باقى مانده مشغول تعقيب باشد يا نه؟ و روايت ابى على، دلالتى بر اعتبار آن ندارد، چنانكه پوشيده نيست.
188 – سؤال: هر گاه در بين نماز از براى امام، امرى روى داد كه نداند مبطل نماز است يا نه، وقرار دهد كه نماز را تمام كند واعاده هم بكند، آيا در اين صورت بر او واجباست كه به مأمومين بگويد كه من نماز را اعاده مىكنم، شما هم اعاده كنيد، يا نه؟ جواب: هرگاه جهل او به ابطال، از راه جهل به حصول آنچه آن را مبطل مىداند است يا به سبب اينكه آيا اين فرد از افراد آنچه كه مبطل است هست يا نه، نماز او صحيح است و اعاده هم ظاهرا در كار نيست ونه اعلام مأمومين.
وهرگاه از راه جهل به اين باشد كه اين هم يكى از مبطلات است يا نه وتقصير هم در اخذ مسائل نكرده، باز بنا را به صحت مىگذارد ومثل سابق است.
1: همان مرجع: ح 1.