پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج1-ص44

جوراب دلاق (1) وغيره را، واما عصا وته نيزه پس آن پاك نمى‌شود و در زمين كه خاك باشد و خشك باشد و پاك باشد هيچ اشكالى‌ نيست كه به مجرد راه رفتن يا ماليدن پا بر آن، به حدى‌ كه اثر نجاست از او زايل شود پاك مى‌شود و اثر نجاست در بول معلوم نمى‌شود رفتن آن، مگر به خشك شدن، بلكه هر گاه آنقدر راه رود بر روى‌ زمين نمدار كه بقاى‌ ترى‌ بول معلوم نباشد كافى‌ است، هر چند در كف پا، نم باقى‌ باشد كه معلوم نباشد كه از بول باقى‌ مانده، يا از زمين پس همان قدر كه مظنه حاصل شود كه اگر زمين خشك مى‌بود اثر ترى‌ بول رفع شده بود در زمين نمدار راه رفتن وپاى‌ ماليدن كافى‌ است و همچنين است حال اثر ترى‌ غايط وغير آن بعد از زوال عين.

وسنگ فرش وآجر، خالى‌ از اشكال نيست هر چند دور نيست كه در صورت فرش به سنگريزه، بلكه مطلق سنگ هم اكتفا توان كرد وآلودگى‌ گل در روى‌ برف كافى‌ نيست از براى‌ تطهير وغبارى‌ كه در روى‌ آجر باشد يا مثل آن كافى‌ واشكالى‌ نيست، واما مطهر بودن گل، پس آن مشكل است واگر قايل نشويم به مطهر بدون در فصل زمستان حرج عظيم لازم مى‌آيد دور نيست كه حكم به طهارت توان كرد وشبهه كه در آن كار را مشكل مى‌كند اين است كه مثلا هر گاه ته كفش يا ته پا، در ميان بول گذاشته شود يا غير آن را از آنجا بر روى‌ گل بگذارد واين رطوبت بول ونجاست برطرف نمى‌شود وبر هر گلى‌ كه مى‌گذارد آن را هم نجس مى‌كند ودفع اين به همان مى‌شود كه سابق گفتيم كه همان قدر راه رفتن كه اگر زمين خشك بود رطوبت را زايل كرده بود كافى‌ باشد ودر آنجا اكتفا بههمان قدر بشود كه علم به بقاى‌ ترى‌ نجاست باقى‌ نماند، اگر علم به زوال آن هم حاصل نشود بايد كه زمين نمناك هم مطهر بول وامثال آن نشود وآن خلاف مقتضاى‌ اطلاقات فتاوى‌ واخبار است.

وبعضى‌ اخبار كه اشعار دارد به اشتراط خشكى‌ زمين، دلالت واضحى‌ ندارد وظاهرا كسى‌ به آن عمل نكرده وتوهم اينكه خود گل نجس مى‌شود چگونه چيز ديگر را پاك

1: دلاق: پارچه باريكى‌ كه به ساق پا مى‌پيچانند وهنوز هم در سربازخانه‌ها مرسوم است.

اصل اين واژه تركى‌ است.