پایگاه تخصصی فقه هنر

معنای هنر شیعی-ج1-ص178

به يقين مى‌توان گفت كه پارچه مزبور و نمونه‌هاى مشابه به صورت كفن يا روپوش تابوت در امر تدفين به كار مى‌رفته‌اند. روى اين پارچه‌ها نقش عقاب به صورت مختلف با كتيبه‌هايى كه شامل اشعارى در باب مرگ است يا ادعيه‌اى كه در آن طلب بخشش و رحمت الهى شده، تلفيق گرديده است .[1]

در سفرنامه عتبات ناصرالدّين شاه به پارچه زَربَفتى اشاره شده است كه در عهد عضدالدّوله ديلمى ( قرن 4 ق ) بافته و روى ضريح حضرت مشاهده شده است. در همان‌جا نوشته شده است كه تاكنون هشت‌صد سال از عمر اين پارچه مى‌گذرد .[2]

يكى از شاه‌كارهاى هنر فاطمى، شمسه‌اى است كه در 973م / 363 ق، به دستور خليفه المُعِزّ براى كعبه بافته‌اند. اين پارچه خورشيد

مانند كه با پودر مشك پر شده، مشتمل بود بر گويچه‌هاى طلايى مشبّك‌كارى شده كه هر يك از آن‌ها خود پنجاه مرواريد به درشتى

تخم فاخته را نگه مى‌داشته و كلِّ پارچه را آيه‌هايى از سوره‌هاى حج

با دانه‌هاى زمرد به‌طور مناسبى در بر گرفته و فواصل آيات را « با مرواريدهاى هر چه درشت‌تر » پر ساخته‌اند. اين گنجينه‌ها كه غالبآ شگفت‌انگيز بود و ارزش مادّى بسيار داشت، مى‌توانست هداياى ديپلماتيك ( و سياسى ) و ابزارى براى نشان دادن قدرت ملوكانه حائز نقش

  1. 1. . زهره روح‌فر، نگاهى بر پارچه بافى دوران اسلامى، ص 24.
  2. 2. . سفرنامه عتبات ناصر الدين شاه: به كوشش ايرج افشار؛ بر گرفته از نامواره دكتر محمود افشار،ج6، نگاهى بر پارچه بافى دوران اسلامى، ص 41.