پایگاه تخصصی فقه هنر

معنای هنر شیعی-ج1-ص151

نيمه‌فلسفى بين عقايد شيعه نيمه‌زيبايى شناختى كه در سادگى وصراحت آن و نيمه‌تئاترى يا قالب‌بندى نمايشى آن است. از نظر وى هر اجراى آرمانى تعزيه‌داراى ساخت خطابه‌اى است كه با اصطلاحات نشانه شناختى به عنوان يك سيستم ارتباطى مبتنى بر دو رمز « شنيدارى ـ ديدارى » و رمز « ادراكى » قابل تجزيه و تحليل است. رمز اوّلى معرّفِ نشانه بازى و رمز دوم نشانه تماشا مى‌باشد. سيستمى كه تماشاگر معتقد، خود به يك راوى تبديل مى‌شود. بدين‌سان رابطه متقابل اين دو، رمز اصلى‌ترين جنبه تعزيه را تشكيل مى‌دهد. در اجراى تعزيه گذشته، حال و آينده هم‌زمان جريان مى‌يابند. مكان نيز منحصر به جايى خاص نيست، بلكه تمام جاها هم‌زمان بر صحنه ميدان گاه نمايش داده مى‌شوند. در واقع در اين‌جا هيچ نيازى به رساندن طرح داستان نيست، موضوع از پيش شناخته شده است.

هرگونه داستانى در خطابه تعزيه فقط از نظر نمونه‌اى ارزش دارد كه با قلمروِ و معنايى « كلام » منتقل مى‌گردد، نه با شرح و تحليل وقايع. چون فهم متقابل داراى خصلتى فرا ارتباطى است و به پيش‌فرض‌هاى به سهولت پذيرفته شده آنچه مبرهن به حساب مى‌آيد، مربوط مى‌گردد به معصوميت امام. لحظات اين ارتباط دوجانبه نقاط اوج تعزيه به شمار مى‌روند و نشان مى‌دهند كه هدف تعزيه تقويت و استوارى يگانگى ميان مؤمنان روى صحنه و محلِّ تكيه است.

تعزيه از نظر ويليام. ام. بيمن، مشخصه‌هايى از بازنمايى را تجسم مى‌بخشد كه آن را ميان سنّت‌هاى نمايشى شناخته شده، ممتاز مى‌سازد. قراردادهاى بازنمايى خاصِّ تعزيه از روابط ويژه‌اى كه ميان تماشاگران و