معنای هنر شیعی-ج1-ص136
عالم آراى عباسى درباره موسيقى و اجرا كنندگان اين هنر در زمان شاه تهماسب اوّل صفوى مىنويسد: « چون حضرت شاه جنّت مكان از مَناهى اِجتناب تمام مىنمود، ارباب طَرَب را در شريعت وَقْعى و اعتبارى نمانده بود و جمعى كه سِمَت ملازمت اَشراف داشتند اخراج فرموده، سواى استاد حسين شوشترى بليانى و استاد اسد كه سرناى نقارهخانه همايون بود، كسى از اين طايفه ملازم نبودند و در اواخر ايام حيات به مظنه آنكه مبادا شاهزادگان به صحبت ايشان رغبت نمايند، بعضى اميران را اذن داد تا با وجود ايشان در اردو ميل و رغبت به مَنهيات بهوجود نيايد. مشاهير اين طبقه را كه در اردو بودند مثل حافظ احمد قزوينى كه در گويندگى طاق و در پيچش آواز و نمك خوانندگى شهره آفاق بود و حافظ اللّه تبريزى و غيرهم از اردو اخراج كردند و استاد حسين سرنايى را چون به مجالس مىرفت، گرفته چندگاه محبوس كردند و آخِر قَسَم دادند سواى سرنا، كه در نقارهخانه همايون نوازد، در جاى ديگر ننوازد اما جمعى كه در آن زمان بودند در زمان اسماعيل ميرزا در اردو جمع شدند .»[1]
موسيقى، رنگ و جلوه مذهبى خود را در دوره قاجار نيز حفظ كرد و گوشهها و آهنگهاى موسيقى ايرانى از دستگاههاى مختلف با عبارات منظوم مذهبى توأم گرديد و به وسيله بازيگران ( شبيه خوانان ) كه بيشتر داراى صوت خوش و دلنشين بودند اجرا مىشد و بدينترتيب آهنگها و ترانههاى غم انگيز مذهبى گوش به گوش و سينه به سينه نقل و به وسيله