پایگاه تخصصی فقه هنر

معنای هنر شیعی-ج1-ص134

معنوى بالاتر از عالَم خاكى است اما موسيقى غربى از همين عالم برخاسته و حداكثر بيان‌گرِ « قال » است نه « حال ». بر همين اساس سازهاى ايرانى كم صدا هستند و از برون‌گرايى گريزان.

موسيقى ايرانى تا اواسط قرن نُهم هجرى جنبه علمى داشت و شخصيت‌هايى چون حكيم ابونصر محمد فارابى [1]، ابوعلى سينا،

صفى‌الدّين اُرموى، قطب‌الدّين شيرازى و عبدالقادر مراغه‌اى در تبيين آن كتاب‌ها نوشته‌اند. ولى از آن پس كتابى در موسيقى ايرانى نوشته نشد. اوضاع اجتماعى و موانع مذهبى مانع از رونق بازار موسيقى بود. اين بود كه موسيقى بيشتر به دست افراد نادان افتاد و از آن فقط استفاده مُطربى شد .[2] با

اين حال موسيقى در دربار خود را حفظ كرد. شاهان صفوى خود با موسيقى آشنايى داشتند و گاهى ساز مى‌نواختند .[3]

در زمان صفوى مردم نواختن و آموختن موسيقى را دون‌شأن خود مى‌دانستند. عوامل مذهبى و فرهنگى شدّت تحريم آن را دو چندان كرد .[4]

اين بود كه موسيقى به ابزارى براى تقويت آيين تشيع، روضه‌خوانى و تعزيه‌گردانى بدل شد.

در ايام سوگ‌وارى، مردم به عزادارى مى‌پرداختند و براى اجراى اين

  1. 1. . كتاب موسيقى كبير، از ارزنده‌ترين آثارِ حكيم فارابى است كه در شرق و غرب تأثير فراوانداشته؛ از منابع معتبر علمِ موسيقى است. در باب تبحّر فارابى، ماجرايى شگرف نقل مى‌كنند؛ كهبه افسانه مى‌ماند؛ ر.ك: ابن خلّكان، وفيات الاعيان، ص 192.
  2. 2. . عبدالرفيع حقيقت، تاريخ هنرهاى ملّى و هنرمندان ايرانى، ص 591.
  3. 3. . احمد تاجبخش، تاريخ صفويه، ص 239.
  4. 4. . همان، ص 238.