پایگاه تخصصی فقه هنر

معنای هنر شیعی-ج1-ص133

 غربى در بهترين حالت و عالى‌ترين شكل متوجه تفكر و تعقل است و شنونده را به انديشيدن دعوت مى‌كند، درحالى‌كه موسيقى ايرانى شنونده را به اوج تمركز و مراقبه مى‌خواند و مى‌كوشد با از ميان برداشتن گفت‌وگوى درونى مخاطب، او را درمان كرده به اوج برساند. به بيان ديگر، مى‌توان گفت موسيقى غرب محصول فرهنگ اومانيستى است و موسيقى ايرانى محصول توجه انسان به خدا است و متون متعددى از ادبيات عرفانى روى اين ويژگى‌موسيقى ايرانى، صحه مى‌گذارند.

از مختصات ديگر موسيقى ايرانى ـ شيعى اين است كه به پيروى

از فرهنگ شهادت كه در مركز جهان‌بينى شيعه قرار دارد، خود

را به مرزهاى شهادت مى‌رساند تا شنونده بتواند به تبرك ناشى از

آن به استعلا برسد. نغمه‌هاى حاصل از اين موسيقى به نوعى نغمه

حق است كه مستمع را به ذكر مى‌آورد. نكته‌اى كه ابوالمفاخر يحيى باخزرى در كتاب خود به آن اشاره كرده است: « گوش استماع بيندازد و دلِ خود مشاهده كند، و فهم را حاضر آرَد، و ذاكر حقيقى ] يعنى حضرت حق [ را ياد كند و مذكِّر را بداند، هرآينه از فتّاح عليم، علمى بيابد و به ناطِق حكيم، در نطق آيد، و از سميع به حق شنود، پس چنين كسى او را مستمع ذاكر باشد و شايسته سماع باشد، و اميد آن توان داشتن كه از سماع،

اِنتفاع گيرد .»[1]

موسيقى ايرانى ريشه در عالَم مثال دارد و خاستگاه آن در جغرافياى

  1. 1. . ابوالمفاخر يحيى باخزرى: اوراد الاحباب و فصوص الاداب، ص 186.