پایگاه تخصصی فقه هنر

معنای هنر شیعی-ج1-ص19

يك آفرينش هنرى به آفرينش هنرى ديگر خواهد كشاند. او آواهاى ماورايى را خواهد شنيد و صورت‌هاى ماورايى را خواهد ديد و با آن‌ها خواهد زيست. او چنان‌كه به استظهار پديدارهاى مادّى خواهد پرداخت، دل‌باخته حقايق ماورايى خواهد شد.

2. استخلاف: عالمْ صرفآ مجموع چيزهاى موجود از شمردنى و ناشمردنى‌ها، شناخته‌ها و ناشناخته‌ها، نيست؛ در عصر ظهور،

انسان از مشاهده تصوير خود فاصله گرفته و از خود فراتر مى‌رود و دل‌باخته جايگاه معنوى خود خواهد شد. هنر استخلافى ظهور پنهان Hidden presence، به لحاظ مضمون و معناى بسيار غنى است و از سه اصلِ 1. زيبايى؛ 2. قداست؛ 3. اخلاق پيروى مى‌كند. اين هنر با زيبايى‌اش انسان را مجذوب كرده و با قداستش او را به فراسوى عالَم مادّه كشانده و با گرايش اخلاقى، مانع تباهى و شرارتش مى‌شود.

محتواى اين هنر بيشتر از ناحيه مذهب و عقلانيت انسان تأمين خواهد شد. اين محتواست كه انسان را به تأمّل و انديشه وا مى‌دارد و به روحش آگاهى مى‌بخشد و او را به معناگرايى فرا مى‌خواند. اين هنر مى‌كوشد با به‌حضور درآوردن امر مقدس، عالم را چونان مكانى مقدس آشكار سازد. اشيايى كه ما خود را در ميان آن‌ها مى‌يابيم، چونان اشياى مقدس آشكار مى‌شوند.

به لحاظ ساختارى، هنر استخلافى به كُنْه اشيا نفوذ مى‌كند و صورت‌هاى وهمى در اين هنر جايى ندارد. صورتهايى كه انسان امروز را از حقيقت جهان دور كرده است. اين هنر با زبان فطرت سخن مى‌گويد؛