معنای هنر شیعی-ج1-ص12
يكى است .»[1] معنا اشاره دارد به حقيقتى وراى حجاب صورت. آنگاه
مىافزايد: « اين سخن هر كه را معامله شود، كارِ او تمام شود » يعنى هر كس بتواند از اختلاف صورتها كه در عالَم ظاهر هست بگذرد و به معناى واحد نهفته در پس پرده صورتها برسد، به كمال رسيده است .[2]
« معنا » كمال است و صورت « جمال » كمال امرى درونى است و صورت امرى بيرونى. منشأ زيبايى يگانه و مظاهر آن متنوع است. معانى، امورى مجرد از صورتها و مواد هستند .[3] و در جهان غيب محبوس [4] و به
مَحبت ذاتى در حركت و اضطراباند تا در عالَم شهادت به ظهور رسند و از رتبه اسم باطن تحت اسم ظاهر درآيند. معانى چون خود را در كسوت وجود يابند، ساكن گردند .[5] انسان هنرمند با قلب مىتواند به معانى دست
يابد. ابوجعفر فرغانى مىگويد: براى دريافت معانى بايد گوشِ جان به دريچه هوش داد، گويا واردات غيبى و معانى روحانى از حق به وى مىرسد .[6]
خيال، معانى عقلى را در قالبهاى حسى نازل مىكند؛ مثلا: علم را در صورتِ شير و قرآن را در صورتِ ريسمان و دين را در صورتِ قيد .[7] پس