امام علی و علم و هنر-ج1-ص150
عبدالحميد که در فنّ نويسندگي در عرب ضرب المثل بود و درباره او گفته اند، نويسندگي با عبدالحميد آغاز شد و در اوائل قرن دوّم هجري مي زيسته است.
از او پرسيدند:
چه چيز تو را به اين پايه از فصاحت و بلاغت رساند؟
جواب داد:
حِفظُ کَلامِ الْاَصلَعْ
“حفظ کردن کلام اميرالمؤمنين علي عليه السلام”.
“اصْلَع” يعني کسي که موهاي جلوي سرش ريخته باشد و علّت اينکه نام امام علي عليه السلام را صراحتاً نمي آورد به وابستگي هاي فکري او مربوط مي شود که از کارگزاران دربار مروان بن محمّد، آخرين خليفه اموي است و کاتب دربار نيز بوده است. [390] .
علي الجندي (رئيس دانشکده علوم در دانشگاه قاهره) مي گويد:
“با مطالعه نهج البلاغه نوعي خاص از آهنگ موسيقي بر اعماق احساس انسان پنجه مي افکند، از نظر سَجْع و نظم و ترتيب کلمات و جملات چنان مرتّب است که مي توان آن را شعر منثور ناميد”. [391] .
علاّمه ابن الجوزي (متوفّي 567) هجري مي گويد:
“علي عليه السلام کلماتي را به زبان آورد که سرشار از عصمت است، او با ميزان حکمت سخن مي گفت و خدا با اينگونه کلمات مهابت و شکوهي بر او افکنده است، و بگوش هر کسي برسد دچار حيرت و شگفتي مي گردد.
خداوند در سخن گفتن نعمتي به علي عليه السلام ارزاني داشته است که توانسته حلاوت و ملاحت را يکجا گرد آورد. و سحر بيان و زيبائي فصاحت را با هم در آميزد.
نه مي توان کلمه اي از آن انداخت و نه با حجّت و دليلي مي توان با آن مسابقه داد.
سخنگويان را به ناتواني و عجز مي کشاند و گوي سبقت را از همه مسابقه دهندگان مي ربايد، سخنان امام علي عليه السلام که نور نبوّت برآن پرتو افکن است، مغزهارا به حيرت و شگفتي دچار مي کند”. [392] .
عبّاس محمد عقّاد نويسنده و مورّخ معروف مصري مي گويد:
“در کتاب نهج البلاغه، نور آيات توحيد و حکمت الهي، چنان درخشان و پرتو افکن است که برّرسي و تحقيق همه پژوهندگان معارف الهي را شامل مي شود… و مهر شخصيّت علوي از پشت سطرها و از ميان حروف اين کتاب پديدار است و چون خوب دقّت کني و گوش فرا دهي، صداي امام را از آن سوي کلمات مي شنوي نه صداي ديگري را”. [393] .