امام علی و علم و هنر-ج1-ص129
«مَا هذِهِ الَّتمَاثيلِ الَّتي اَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونْ»
«چيستند اين تمثال هائي که شما بر آنها ايستاده ايد؟»
پس آنان را تأديب نموده، در آفتاب نگاه داشت. [344] .
مردي را که عمل شنيع استمناء کرده بود نزد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آوردند.
آن حضرت پس از آنکه حد شرعي را بر دستش جاري نمود، آنگاه از بيت المال براي او ازدواج کرد… [345] .
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمود:
بر امام واجب است که دانشمندان فاسق و پزشکان نادان، و کرايه دهندگان مفلس را حبس نمايد. [346] .
جوان سفيه بايد نگهداري شود تا عاقل گردد.
و نيز فرمود:
شخص بدهکاري که قرض خود را ادا نمي کند بايد حبس شود، و چنانچه افلاس او ثابت گردد او را آزاد مي کنند تا مالي به دست آورده و ديون خود را ادا نمايد.
و کسي که بدهي هاي خود را نمي دهد و طلبکارانش را سر مي دواند بايد زنداني شود، و آنگاه او را وادار مي کنند که داراييش را به نسبت ديونش بين طلبکارانش تقسيم کند، و اگر امتناع ورزد امام اين کار را مي کند. [347] .
پسري بدون اجازه پدر وليده (کنيزي که از مولايش فرزند دارد) پدر را به مردي فروخت، کنيز از مشتري پسر زاييد در اين هنگام مولاي اول با مشتري يه مخاصمت برخاست و گفت،
اين کنيز وليده من است و پسرم بدون اجازه ام آن را به تو فروخته است،
در آن حال مشتري انکار مي کرد که دعوا نزد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بردند.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به مولاي اوّل فرمود:
کنيز و پسرت را از مشتري بگير.
مشتري، حضرت را سوگند داد تا برايش چاره اي کند.
امام علي عليه السلام به او فرمود:
چوان فروشنده (پسر مولاي اوّل) را نزد خودت نگهدار تا پدرش معامله را امضا نمايد؛ مشتري جوان را نگهداشت.
مولاي اوّل به مشتري گفت: فرزندم را رها کن.
مشتري گفت:
به خدا سوگند او را به تو نمي دهم مگر اين که پسرم را به من ردّ نمايي.
مولاي اوّل ناچار شد پسر مشتري را آزاد کند. [348] .