امام علی و علم و هنر-ج1-ص78
قوائد زبان عرب تا عصر خلافت حضرت امير کشف و تنظيم نشده بود،
و نوشتن کلام عربي بدون اِعراب گذاري انجام مي گرفت.
قرآن و سائر نوشته ها و نامه ها بدون اِعراب بود.
و مردم قانون «اِعراب گذاري» را نمي دانستند،
امّا کارِ آموختن قواعد زبان عرب، براي ساکنين جزيرة العرب که با غير عرب آميزش نداشتند، به طور طبيعي انجام مي گرفت، يعني يک طفل عرب با يادگيري سخن گفتن، آن قواعد ساده را به آساني مي آموخت، به خصوص آنکه فرهنگ عرب قبل از اسلام در جاهليّت بسيار اندک و در حول يک زندگاني ساده دور مي زد که عبارت بود از آب، نان، گوشت، شتر، صحرا، شمشير، نَسَب، جنگ قبيله اي، و مانند آن.
پس از نزول قرآن کريم، فرهنگ عرب به فرهنگ اسلام تبديل و داراي ابعاد گوناگوني شد که:
صفات پروردگار جهان
و شناخت انبياء
و احوال قيامت
و اخلاق و احکام اسلامي و ارزش هاي اخلاقي به ان اضافه گرديد،
ليکن پس از فتوحات مسلمانان و آميزش آنان با افراد غير عرب چونان ايرانيانِ ساکن شهر کوفه، که ايشان را حمراء مي ناميدند.
و اهل سند و هند ساکن در بصره که ايشان را «سبابجه» و «زطّ» مي ناميدند. [163] .
و اقباط در اسکندريّه
و هجرت مسلمان هاي عرب به کشورهاي آفريقا و هند و سند و بلخ و بخارا، همه و همه عامل اين شد که لغت عرب آشفتگي پيدا کرده بگونه اي که کودکان عرب بواسطه معاشرت با همسالان غير عرب به جاي آنکه زبان فصيح عرب را از قوم و قبيله خود بياموزند، از کودکان غير عرب مي آموختند، علاوه بر آنکه گاهي مادران اين اطفال زناني بودند که در فتوحات از اقوام قبط و فرس و روم اسير شده بودند و اين کودکان سخن را از مادر غير عرب، يا کلفت و نوکر غير عرب، در خانه مي آموختند.
در نتيجه چنان آشفتگي در زبان نسل جديد عرب پديد آمد که نزديک بود به تدريج لغت عرب مانند زبان بعضي از ملل قديمه از بين برود،
تا آنجا که جز معدودي از متخصّصين در هر عصر، نتوانند آن زبان را بدرستي پاس دارند و اين مشکل پديد آمد که خواندن و فهميدن قرآن و سنّت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم جز براي معدودي امکان نداشته باشد.