امام علی و علم و هنر-ج1-ص48
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم هزار باب از علم به من آموخت که از هر بابي هزار باب ديگر بر من گشوده شد. [93] .
اصبغ بن نباته مي گويد:
ما در کوفه در حضور اميرالمؤمنين عليه السلام بوديم، آن حضرت بيت المال را تقسيم مي کرد، در اين حال زني از باقيمانده گان خوارج وارد شد و گفت:
يا اميرالمؤمنين عطاي هر طايفه را دادي، بجز طايفه ما که چيزي به ما نرسيده است!!
امام علي عليه السلام به او فرمود:
ساکت باش اي زن بدزبان و اي زني که حيض مي بيني، امّا نه مانند حيض ديدن ديگر زنان.
و زن از مسجد بيرون رفت.
عمرو بن حريث (يکي از مخالفين امام و از حاضرين بود) در پي او بيرون شد و به او گفت:
اي زن، علي به تو حرف هائي را زد که خيلي براي تو بَد بود.
زن پاسخ داد:
به خدا قسم علي درباره من هرگز دروغ نگفته و آنچه را که به من نسبت داده در من هست، به جز خالق من و مادرم که مرا زائيده کسي از اسرار من آگاه نبوده است.
سپس عمرو به حضور حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام برگشت و عرض کرد:
يا اميرالمؤمنين عليه السلام من او را تعقيب کردم آنچه را که به او فرمودي به همه آنها اعتراف نمود، آنها را از کجا دانستي؟
امام علي عليه السلام فرمود:
همانا پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم براي من تعليم داد هزار باب از حلال و حرام و آنچه را که در گذشته واقع شده و آنچه را که در آينده تا به روز قيامت واقع مي شود که از هر باب هزار باب ديگر از علم بر من گشوده شد، حتّي دانستم علم منايا و بلايا، قضايا و فصل الخطاب، تا اينکه دانستم از زنان آنها را که مردند و از مردان آنها را که زن هستند.» [94] .
امواج اقيانوس بيکران علم و دانش در سينه مبارک اميرالمؤمنين عليه السلام گره خورده و در جوش و خروش بود، امّا محيط نامساعد اجازه نمي داد تا آن همه از علوم فراوان و امواج متلاطم دانش را بيرون بريزد، که فرمود:
اِنَّ في صَدْري هذا لَعِلْماً جَمّاً عَلَّمَنيهِ رَسُولُ اللَّهِ وَ لَوْ اَجِدُ لَهُ حَفَظَةً