امام علی و علم و هنر-ج1-ص32
أَمَا وَاللَّهِ، لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْکُمْ غُلَامُ ثَقِيفٍ الذَّيَّالُ الْمَيَّالُ؛ يَأْکُلُ خَضِرَتَکُمْ، وَيُذِيبُ شَحْمَتَکُمْ، إِيهٍ أَبَا وَذَحَةَ!
الْوَذَحَةُ: الخُنْفُسَاءُ. وهذا القول يومئُ به إلي الحجاج، وله مع الوذحة حديث ليس هذا موضع ذکره.
ترجمه: خبر از خونريزي حجّاج بن يوسف ثقفي
آگاه باشيد! به خدا سوگند پسرکي از طايفه ثقيف (حجّاج بن يوسف) بر شما مسلّط مي گردد که هوسباز و گردنکش و ستمگر است، سبزه زارهاي شما را «اموال و دارائي ها» مي چرد و چربي شما را آب مي کند.
ابو وَذَحه: بس کن. [47] .
(وَذَحه، نوعي سوسک است، چون ماجرايي با حَجّاج دارد، او را «ابووذحه» خطاب فرمود، که اينجا جاي آوردن آن نيست «مي گويند وَذَحَه، سوسک مخصوصي است حَجّاج را گزيد که بدنش وَرَم کرد و مُرد»)
امام علي عليه السلام در سخنراني ديگر در خطبه 101 از قتل و کشتار عبدالملک در کوفه خبر مي دهد که:
فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُکُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيّ صلي الله عليه وآله وسلم، مَا کَذَبَ الْمُبَلِّغُ، وَلَا جَهِلَ السَّامِعُ.
لَکَأَنِّي أَنْظُرُ إِلي ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَفَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي کُوفَانَ.
فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ شَکِيمَتُهُ، وَثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ، عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا، وَمَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا، وَبَدَا مِنَ الْأَيَّامِ کُلُوحُهَا، وَمِنَ اللَّيَالِي کُدُوحُهَا.
فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ، وَقَامَ عَلَي يَنْعِهِ، وَهَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ، وَبَرَقَتْ بَوَارِقُهُ، عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ، وَأَقْبَلْنَ کَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، وَالْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ.
هذَا، وَکَمْ يَخْرِقُ الْکُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَيَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ! وَعَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ، وَيُحْصَدُ الْقَائِمُ، وَيُحْطَمُ الَْمحْصُودُ!
ترجمه: خبر از حوادث خونين آينده
سوگند به آن کس که دانه را شکافت، و جانداران را آفريد، آن چه به شما خبر مي دهم از پيامبر امّي صلي الله عليه وآله وسلم است [48] نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده ناآگاه بود
گويا مي بينم شخص سخت گمراهي [49] را که از شام فرياد زند و بتازد و پرچم هاي خود را در اطراف کوفه بپراکند، و چون دهان گشايد، و سرکشي کند، و جاي پايش بر زمين محکم گردد، فتنه فرزند خويش را بدندان گيرد، و آتش جنگ شعله ور شود، روزها با چهره عبوس و گرفته ظاهر شوند و شب و روز با رنج و اندوه بگذرند