امام علی و علم و هنر-ج1-ص29
من بلند شده به شمارش آنها پرداختم ديدم تعداد کوفيان 6560 نفر همان عددي که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به ما فرمود مي باشد بي اختيار اللَّه اکبر گفتم. [41] .
پس از فتح بصره و فرونشاندن شورش اصحاب جَمَل امام علي عليه السلام به مدّت يک ماه در آنجا اقامت فرموده و سخنراني هاي لازمي با مردم داشتند.
در يکي از سخنراني ها (خطبه 128 نهج البلاغه) نسبت به آينده بصره افشاگري فرمودند:
يَا أَحْنَفُ، کَأَنِّي بِهِ وَقَدْ سَارَ بِالْجَيْشِ الَّذِي لَا يَکُونُ لَهُ غُبَارٌ وَلَا لَجَبٌ، وَلَا قَعْقَعَةُ لُجُمٍ، وَلَا حَمْحَمَةُ خَيْلٍ. يُثِيرُونَ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمْ کَأَنَّهَا أَقْدَامُ النَّعَامِ.
قال الشريف: يومئ بذلک إلي صاحب الزّنْج.
ثم قال عليه السلام: وَيْلٌ لِسِکَکِکُمُ الْعَامِرَةِ، وَالدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ الَّتِي لَهَا أَجْنِحَةٌ کَأَجْنِحَةِ النُّسُورِ، وَخَرَاطِيمُ کَخَرَاطِيمِ الْفِيلَةِ، مِنْ أُولئِکَ الَّذِينَ لَا يُنْدَبُ قَتِيلُهُمْ، وَلَا يُفْقَدُ غَائِبُهُمْ. أَنَا کَابُّ الدُّنْيَا لِوَجْهِهَا، وَقَادِرُهَا بِقَدْرِهَا، وَنَاظِرُهَا بِعَيْنِهَا.
ترجمه: پيشگويي امام علي عليه السلام نسبت به حوادث بصره
اي أحنف! گويا من او را مي بينم که با لشگري بدون غبار و سر و صدا، و بدون حرکات لگام ها، و شيهه اسبان، به راه افتاده، زمين را زير قدمهاي خود چون گام شتر مرغان در مي نوردند، [42] پس واي بر کوچه هاي آباد و خانه هاي زينت شده بصره که بالهايي چونان بال کرکسان و ناودانهايي چون خرطوم هاي پيلان دارد.
واي بر اهل بصره که بر کشتگان آنان نمي گريند، و از گمشدگانشان کسي جستجو نمي کند، من دنيا را برو، بر زمين کوبيده و چهره اش را بخاک ماليدم، و بيش از آن چه ارزش دارد، بهايش نداده ام، و با ديده اي که سزاوارست به آن نگريسته ام.
کَأَنِّي أَرَاهُمْ قَوْماً «کَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الَْمجَانُّ الْمُطَرَّقَةُ»، يَلْبَسُونَ السَّرَقَ وَالدِّيبَاجَ، وَيَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتَاقَ. وَيَکُونُ هُنَاکَ اسْتِحْرَارُ قَتْلٍ حَتَّي يَمْشِيَ الَْمجْرُوحُ عَلَي الْمَقْتُولِ، وَيَکُونَ الْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ!
فقال له بعض أصحابه: لقد أُعطيت يا أمير المؤمنين علم الغيب! فضحک عليه السلام، وقال للرجل، وکان کلبياً:
ترجمه: وصف ترک هاي مغول
گويا آنان را مي بينم با رخساري چونان سپرهاي چکّش خورده، لباس هايي از ديباج و حرير پوشيده، که اسب هاي اصيل را يدک مي کشند و آنچنان کشتار و خونريزي دارند که مجروحان از روي بدن کشتگان حرکت مي کنند و فراريان از اسير شدگان کمترند.
(يکي از اصحاب گفت: اي اميرمؤمنان تو را علم غيب دادند؟