امام علی و علم و هنر-ج1-ص21
«سوگند به او، علي عليه السلام تيري اصابت کننده از تيرهاي خداوند عليه دشمنان خدا بود، او ربّاني اين امّت بود.
اين فضيلت اوست و اين سابقه اوست و اين خويشاوندي او با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است.
او از امر خدا غافل نبود و جاي ملامت در دين خدا نداشت و سارق مال اللَّه نبود.
پروردگار قرآن را عزيمت اعمالش قرار داده بود و او هم از آن به گلستان هايي دل انگيز دست يافت.
اين است علي بن ابيطالب عليه السلام اي فرزند»
معاويه آنچه را که از او سئوال مي شد، مي نوشت تا آن را از علي بن ابيطالب بپرسد.
چون خبر شهادت علي عليه السلام به او رسيد، گفت:
فقه و علم با مرگ پسر ابي طالب از ميان رفت.
«عتبه» برادر معاويه به او گفت:
مبادا اهل شام اين سخن را از تو بشنوند.
معاويه پاسخ داد:
اين را از خود ناديده گير.
چه نيکو گفته اند که:
أَلْفَضْلُ ما شَهِدَتْ بِهِ الاءَْعْداءُ
(فضيلت آن است که دشمن به آن گواهي دهد)
مَعْمَر بن وهب بن عبداللَّه روايت کرد از ابي طُفيل که او گفت:
علي عليه السلام را ديدم که ايراد خطبه مي کرد و مي فرمود:
بپرسيد از من، سوگند به پروردگار مرا از چيزي نپرسيد، مگر آنکه شما را از آن خبر دهم.
از من درباره کتاب خدا بپرسيد.
سوگند به خدا هيچ آيه اي نباشد، مگر اينکه من مي دانم که آن در شب نازل شده است يا در روز، در دشت نازل شده است يا در کوه.
ابوحمزه ثمالي از عبدالرّحمن بن جلدب روايت کرد که کميل بن زياد نَخَعي گفت:
علي بن ابيطالب عليه السلام دست مرا گرفت و به ناحيه جبّان برد.
چون به صحرا در آمد، نَفَسِ بلندي کشيد و فرمود:
يا کُمِيلُ، اِنَّ هذِهِ القُلُوبَ أوْعِيَةٌ فَخَيْرُها أوعاها يا کُميلُ اِحْفِظ عَنّي ما أقُولُ:
النّاسُ ثِلاثِةٌ، عالِمٌْ رَبّاني، و مُتَعَلِّمٌ عَلَي سَبيلِ نَجاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، لِکُلِّ ناعِقٍ أتْباعٌ يَميلُونَ مَعَ کُلِّ رِيحٍ، لَمْ يَسْتَضيئُوا بِنُورِ العِلْمِ، وَ لَمَ يَلْجَوؤا اِلي رُکْنٍ وَثيقٍ. [32] .