پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص270

گردن های ایشان از عرش برین و بستر آنها از اکناف عالم درگذشته است و نشانه هایشان با پایه های عرش هماهنگی دارد. دیدگان خود را از هیبت الهی فرو هشته اند ».

نکته قابل توجه اینکه حضرت عليه السلام در بیان تدریجی این اوصاف، حال مخاطب را از حیث دریافت و درک رعایت می نماید. از طرف دیگر در توصیف برخی از گونه های فرشتگان سخن طولانی است و در توصیف برخی کوتاه؛ مثلاً در وصف گروهی که به عبادت می پردازند، مطلب طولانی است ( گروه نخست ) یا در توصیف گروه چهارم که حاملان عرش هستند، عبارات طولانی است؛ اما در وصف گروه دوم و سوم، عبارات کوتاه است یا در توصیف قیامت که به تصویر دیداری ممکن نیست، از تصویر ذهنی بهره می گیرد و می فرماید: «… فِی یَومٍ تَشخَصُ فِیه الأبصَارُ وَ تُظلِمُ لَه الأقطارُ وَ تُعَطّلُ فِیهِ صُرُومُ العِشَارِ وَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ؛ فَتزهَقُ کُلُّ مُهجَةٍ وَ تَبکَمُ کُلُّ لَهجَةٍ وَ تَذِلُّ الشُّمُّ الشَّوامِخُ وَ الصُّمُّ الرَّواسِخُ. فَیَصیرُ صَلدُهَا سَراباً رَقرَقاً وَ مَعهَدُهَا قَاعاً سَملَقاً. فَلا شِفِیعٌ یَشفَعُ وَلاحَمِیمٌ یَنفَعُ وَلامَعذِرةٌ تَدفَعُ :[1] در روزی که از حیرت، چشم ها در حدقه بگردد و همه جا در برابرش به تاریکی فرو رود و شتران آبستن بی سرپرست رها شوند و در صور دمیده شود و جان ها از تن ها بیرون آیند و زبان ها گنگ مانند و کوه های افراشته و صخره های استوار چنان فرو ریزند که از دور چون سراب های لرزان در نظر آیند و آبادی ها زمینی خشک و هموار شوند، در آن روز شفیعی نیست که به شفاعت برخیزد و دوستی نیست که در مقام دفاع برآید و هیچ عذری را فایده نیست ».

در این تصویر حضرت عليه السلام به بیان جزئیات قیامت پرداخته که بیشتر آن

  1. 1. . همان، خ195.